English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
free trade area منطقه تجارت ازاد
Other Matches
free trader تجارت ازاد
open trade تجارت ازاد
free in trade تجارت ازاد
free trade تجارت ازاد
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
free enterprise system نظام تجارت ازاد
free trade area حوزه تجارت ازاد
free zone منطقه ازاد
free throw area منطقه پرتاب ازاد
free zone منطقه ازاد تجاری
key hole منطقه پرتاب ازاد
polynia منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
polynya منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
outsides منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
outside منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
traffic تجارت
mysteries تجارت
commerce تجارت
businesses تجارت
business تجارت
trafficked تجارت
trade تجارت
graphics, business تجارت
traded تجارت
furriery تجارت خز
mystery تجارت
trafficking تجارت
traffics تجارت
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
bilateral trade تجارت دوجانبه
businesses موضوع تجارت
commercial مربوط به تجارت
mercantile law قانون تجارت
unfavorable trade تجارت نامساعد
maritime trade تجارت دریایی
merchandies تجارت کردن
business موضوع تجارت
unfavorable trade تجارت نامطلوب
restraint of trade محدودیت تجارت
regional trade تجارت منطقهای
commercialism تجارت گرائی
traditional trade تجارت سنتی
merchandise تجارت کردن
traffics تجارت غیرقانونی
trafficking تجارت غیرقانونی
trafficked تجارت غیرقانونی
traffic تجارت غیرقانونی
enterprise تعهد تجارت
enterprises تعهد تجارت
trade deficit کسری تجارت
trade barrier مانع تجارت
internal trade تجارت داخلی
home trade تجارت داخلی
freedom of trade ازادی تجارت
law merchant حقوق تجارت
commercial code قانون تجارت
counter trade تجارت متقابل
refinancing از نو تجارت کردن
internal commerce تجارت داخلی
joint adventure تجارت مشترک
commercial law حقوق تجارت
refinances از نو تجارت کردن
commercial law قانون تجارت
freedom of enterprise ازادی تجارت
law of the staple حقوق تجارت
chamber of trade اتاق تجارت
cabotage تجارت ساحلی
chamber of commerce اتاق تجارت
flax trade تجارت کتان
foreign trade تجارت خارجی
chamber of commerce اطاق تجارت
carring trade تجارت داخله
laissez-faire ازادی تجارت
floating trade تجارت دریایی
refinanced از نو تجارت کردن
fair trade تجارت مشروع
business law حقوق تجارت
fair trade تجارت منصفانه
fair trade تجارت عادلانه
refinance از نو تجارت کردن
law merchant قانون تجارت
transport industry تجارت حمل و نقل
adventure تجارت مخاطره آمیز
traded تجارت داد وستد
adventures تجارت مخاطره امیز
traded تجارت داد و ستد
transport business تجارت حمل و نقل
shipping trade تجارت حمل و نقل
carrying trade تجارت حمل و نقل
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
trade تجارت داد و ستد
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
visibles اقلام مرئی تجارت
trade magazine مجله تخصصی تجارت
gains from trade منافع حاصل از تجارت
trade تجارت داد وستد
transport trade تجارت حمل و نقل
international trade تجارت بین الملل
carrying business تجارت حمل و نقل
traffic تجارت هدایت شده
downtown مرکز تجارت شهر
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
trafficked تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
commerce معاشرت تجارت کردن
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
international trade تجارت بین المللی
multilateral trade تجارت چند جانبه
carrying-trade تجارت حمل و نقل
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
traffics تجارت هدایت شده
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com