English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
marketing area منطقه توزیع کالا
Other Matches
trade channel کانال توزیع کالا
distribution cost هزینه توزیع کالا
distribution system شبکه توزیع کالا
mark up سود توزیع کننده کالا
distribution area منطقه توزیع اماد
demand factors پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
carpet bombing توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
chapman region منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
functional distribution توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
cob web theorem ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
barter with someone با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] دادوستد کالا با کالا کردن
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
distributions پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
distribution پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
repartition توزیع
t distribution توزیع تی
issue توزیع
issues توزیع
issued توزیع
dissemination توزیع
allotments توزیع
allotment توزیع
marketing توزیع
distributions توزیع
distribution توزیع
dispensation توزیع
dispensations توزیع
allotments تخصیص توزیع
cost of distribution هزینه توزیع
continuous distributions توزیع پیوسته
planck distribution توزیع پلانک
angular distribution توزیع زاویهای
distributors توزیع کننده
normal distribution توزیع بهنجار
pareto distribution توزیع پاراتو
dealing arrangments نحوه توزیع
allotment تخصیص توزیع
normal plane توزیع نرمال
normalized distribution توزیع بهنجار
optimal distribution توزیع ایده ال
decile توزیع دهگانه
optimal distribution توزیع بهینه
marketing channel مجرای توزیع
probability distribution توزیع احتمال
issues توزیع کردن
issued توزیع کردن
bernoulli distribution توزیع برنولی
issue توزیع کردن
basic of issue مبنای توزیع
distribution factors ضرایب توزیع
Excess Distribution توزیع فراوانی
population distribution توزیع جمعیت
binomial distribution توزیع دو جملهای
bose distribution توزیع بوز
chi square distribution توزیع مربع خی
poissan distribution توزیع پواسن
canonical distribution توزیع بندادی
boltzmann distribution توزیع بولتزمن
arrengement of the reonforcement توزیع اماتور
poisson distribution توزیع پواسون
qualitative distribution توزیع کیفی
normal distribution توزیع نرمال
energy distribution توزیع انرژی
gauaaian distribution توزیع گوسی
gaussian distribution توزیع نرمال
distribution panel تابلوی توزیع
administer توزیع کردن
administered توزیع کردن
administering توزیع کردن
hypergeometric distribution توزیع فراهندسی
indistributable غیرقابل توزیع
distribution factor ضریب توزیع
administers توزیع کردن
issue commissary مسئول توزیع
distribution ratio نسبت توزیع
distribution system شبکه توزیع
equalizing basin حوضچه توزیع اب
exponential distribution توزیع نمایی
fire distribution توزیع اتش
fixed system توزیع ثابت اب
distributivity توزیع پذیری
distributively بشکل توزیع
frequency distribution توزیع فراوانی
distribution time زمان توزیع
distribution system سیستم توزیع
functional distribution توزیع اساسی
wealth distribution توزیع ثروت
distribution of wealth توزیع ثروت
dealt توزیع کردن
dispensing توزیع کردن
demotic distribution توزیع جمعیت
distributed توزیع شده
dispenses توزیع کردن
dispensed توزیع کردن
dispense توزیع کردن
distributor توزیع کننده
dispensator توزیع کننده
market channels مجاری توزیع
income distribution توزیع درامد
land distribution توزیع اراضی
distribution of income توزیع درامد
distribution law قانون توزیع
distribution function تابع توزیع
distribution free نابسته به توزیع
load distribution توزیع بار
distribution curve منحنی توزیع
distributing point نقطه توزیع
distributable قابل توزیع
frequency distribution توزیع بسامد
random distribution توزیع بی نظم
reseller توزیع کننده
rotation system توزیع تناوبی
sample distribution توزیع نمونه
unfair distribution توزیع ناعادلانه
despatched توزیع امکانات
despatches توزیع امکانات
despatching توزیع امکانات
dispatch توزیع امکانات
revolving top استوانه توزیع
unit of issue مبنای توزیع
unit of issue واحد توزیع
marketing بازاریابی و توزیع
truncated distribution توزیع ناقص
distributes توزیع کردن
uniform distribution توزیع یکنواخت
dispatched توزیع امکانات
dispatches توزیع امکانات
symmetrical distribution توزیع متقارن
unissued <adj.> توزیع نشده
stresses distribution توزیع تنشها
trade channel مجرای توزیع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com