Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (9 milliseconds)
English
Persian
shared logic
منطق اشتراک
Other Matches
propositional calculus
منطق گزاره ای
[ریاضی]
[منطق]
organum
کتاب منطق منطق ارسطو
formal logic
منطق صوری
[منطق]
synergic
با اشتراک مساعی دارای اشتراک مساعی
logistic
منطق نمادی مربوط به منطق نمادی
subscriptions
اشتراک
participation
اشتراک
sharing
اشتراک
abonne
حق اشتراک
subescription
اشتراک
subsoription
اشتراک
communality
اشتراک
unity
اشتراک
meet
اشتراک
meets
اشتراک
subscription
اشتراک
intersections
اشتراک
intercommunity
اشتراک
intersection
اشتراک
overlapping
دارای اشتراک
overlaps
اشتراک داشتن
shareware
اشتراک افزار
mystic participation
اشتراک رمزی
data sharing
اشتراک داده
throughput time
اشتراک زمانی
common statement
حکم اشتراک
franchise
حق اشتراک تجاری
abonne
وجه اشتراک
time sharing
اشتراک زمانی
time sharing
اشتراک وقت
resource sharing
اشتراک در منابع
overlapped
اشتراک داشتن
resource sharing
اشتراک منبع
union
اشتراک منافع
societies
اشتراک مساعی
unions
اشتراک منافع
society
اشتراک مساعی
overlap
اشتراک داشتن
reason
منطق
reasons
منطق
rationale
منطق
logic
منطق
novum organum
منطق
inept
بی منطق
cost sharing contract
قرارداد اشتراک در هزینه ها
cooperate
اشتراک مساعی کردن
osculation
تماس اشتراک صفات
solidarity
اشتراک منافع ومسئولیتها
resource sharing
اشتراک گذاشتن منبع
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
Intersection
[set theory]
اشتراک
[مجموعه]
[ریاضی]
Count me in!
من حاضرم برای اشتراک!
synergy
کار توام اشتراک مساعی
subsoription
وجه اشتراک پول ابونمان
parallelism
ترادف عبارات اشتراک وجه
duumvirate
اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
negative logic
منطق منفی
to chop logic
منطق بافتن
single rail logic
منطق تک خطی
n level logic
منطق N سطحی
propositional logic
منطق گزارهای
logical positivism
منطق عملی
mathematical logic
منطق ریاضی
structural logic
منطق ساختی
sequential logic
منطق ترتیبی
shared resource
منطق اشتراکی
symbolic logic
منطق رمزی
positive logic
منطق مثبت
symbolic logic
منطق سمبلیک
symbolic logic
منطق نمادی
novum organum
منطق بیکن
threshold logic
منطق استانهای
illogic
خلاف منطق
transistor transistor logic
منطق TTL
current mode logic
منطق جریانی
control logic
منطق کنترل
logical empiricism
منطق عملی
canonic
منطق اپیکوری
boolean logic
منطق بولی
afortiori
با منطق محکمتر
affective logic
منطق عاطفی
nonsense
خارج از منطق
frame
منطق اسکلت
logicians
منطق دان
logician
منطق دان
cryptologic
منطق رمز
logic
منطق ریاضی
dialectician
منطق دان
proposition
گزاره
[منطق]
fuzzy logic
منطق نامعلوم
two level logic
منطق دوسطحی
formmal logic
منطق صوری
formal logic
منطق صوری
formal logic
منطق رمزی
formal logic
منطق مجرد
fluid logic
منطق سیلانی
computer logic
منطق کامپیوتر
dialectics
منطق جدلی
double rail logic
منطق دو خطی
subscriptions
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
synergetic
دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
subscription
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
inference rule
قواعد استنتاج
[منطق]
well advised
ازروی عقل و منطق
arithmetically
منطق قاعده حساب
dialectology
علم منطق جدلی
arithmetic logic unit
واحد حساب و منطق
dialectician
پیرو منطق استدلالی
logistic
محاسبهای علم منطق
logic arithmetic unit
واحد منطق و حساب
reactionary
مخالفت گرای بی منطق
reactionaries
مخالفت گرای بی منطق
dialectically
مطابق قواعد منطق
transformation rule
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
denying the consequent
نفی تالی
[منطق]
[ریاضی]
rule of inference,
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
De Morgan's laws
قوانین دومورگان
[ریاضی]
[منطق]
De Morgan's laws
قوانین دومورگان
[ریاضی]
[منطق]
modus tollendo tollens
نفی تالی
[منطق]
[ریاضی]
To be amenable to reason .
اهل منطق ودلیل بودن
truth table
جدول ارزش
[منطق]
[ریاضی]
propositional calculus
حساب گزاره ای
[فلسفه]
[منطق]
[ریاضی]
propositional calculus
حساب گزاره ها
[فلسفه]
[منطق]
[ریاضی]
alethiology
قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
OCE
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک شی و فایل میدهد
open
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
tops
نرم افزاری که به Apple Macintosh و IBMPC امکان اشتراک فایلهای شبکه را میدهد
opened
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
opens
مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
scholastically
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
plato
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
arithmetic logic unit
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
helo
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
netware
که در محدوده سخت افزاری اجرا میشود و اشتراک فایل و چاپ و برنامههای server-diaf را پشتیبانی میکند
dtl
Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
alu
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
communication
کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
Appleshare
نرم افزاری که به کامپیوتر Macintosh Apple اجازه اشتراک فایل ها و چاپگرها را با استفاده از یک فایل سرور میدهد
Mamihlapinatapai
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
FTP
استاندارد TCP/IP برای انتقال داده بین کامپیوترها. یک پروتکل اشتراک فایل است در سط وح مختلف و مدلی از شبکه OSI است
cross compiling assembling
روشی که توسط ان یک فرد ازمینی کامپیوتر و کامپیوتربزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده میکند تابرنامه هایی را نوشته واصلاح کند و بعدا" درریزکامپیوتر بکار ببرد
if and only if
اگر و تنها اگر
[ریاضی]
[منطق]
[کامپیوتر]
Windows Explorer
گونهای از ویندوز که حاوی توابع ابتدایی اشتراک فایل peer-to-Peer است و نیز پست الکترونیکی , فکس و امکان زمان بندی
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
mathematical logic
منطق ریاضی
[ریاضی]
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com