English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
My curfew is at 11. من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
Other Matches
I've got to watch what I eat. باید مواظب رژیمم باشم.
I've got to watch what I eat. من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
We had to queue [line] up for three hours to get in. ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
sundial ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
Look at the watch. نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
zone time وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
By my watch it's five to nine. طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
if i be اگر باشم
spindle دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindles دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
if i were you اگرمن جای شما باشم
I wI'll come tommorow if at all. اگر آمدنی باشم فردا می آیم
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
clockwise مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
o'clock ساعت از روی ساعت
garde manger سرد خانه اشپز خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
transmissions وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
watches ساعت
watching ساعت
passionflower گل ساعت
passion flower گل ساعت
timepiece ساعت
horologium ساعت
oclock ساعت
maypop گل ساعت
in hour's time دو ساعت
zero hour ساعت س
watched ساعت
watch ساعت
horologii ساعت
timepieces ساعت
clock generator ساعت زا
h hour ساعت س
by my watch ساعت من
hours ساعت
hour ساعت
clocks ساعت
hourly ساعت به ساعت
clock ساعت
horologe ساعت
self-esteem ساعت
hour ly ساعت به ساعت
clk ساعت
ticker [colloquial] [watch] ساعت
clock ساعت
ticker ساعت
timŠepiece ساعت
Every so often . Every hour on the hour. دم به ساعت
time-piece ساعت
timepiece ساعت
clocks ساعت ها
hourglass ساعت شنی
ampere hour امپر ساعت
sundials ساعت افتابی
ampere hour امپر- ساعت
alarum clock ساعت شماطهای
alarum ساعت زنگی
hourglasses ساعت ریگی
hourglass ساعت ریگی
hourglasses ساعت شنی
alarm clock ساعت شماطهای
at eight o'clock در ساعت هشت
atomic clock ساعت اتمی
clock maker ساعت ساز
civil time ساعت محلی
chess clock ساعت شطرنج
capped watch ساعت شکاری
by my watch مطابق ساعت من
business hours ساعت کاری
business hours ساعت اداری
balance wheel رقاص ساعت
horologer ساعت ساز
clocks ساعت ورزشگاه
clock ساعت ورزشگاه
hand عقربه [ساعت ...]
clockhand عقربه [ساعت ...]
pocket watch ساعت جیبی
sundial ساعت افتابی
wristwatches ساعت مچی
wristwatch ساعت مچی
wristlet watch ساعت مچی
wrist watch ساعت مچی
fob زنجیر ساعت
face of the clock صفحه ساعت
alarm clocks ساعت شماطهای
wall clock ساعت دیواری
civil time ساعت معمولی
watch maker ساعت ساز
shot clock ساعت مسابقه
man hours نفر در ساعت
man hour نفر ساعت
tower clock برج ساعت
lights out ساعت خواب
universal time ساعت جهانی
kwh کیلووات- ساعت
w.h. وات ساعت
watch case قاب ساعت
time clock گاه ساعت
watch glass شیشه ساعت
internal clock ساعت داخلی
in the space of an hour بفاصله یک ساعت
watch key کلید ساعت
mean time ساعت متوسط
moon dial ساعت مهتابی
shooting ckock ساعت مسابقه
shipper اهرم ساعت
sext عبادت ساعت 21
sext نماز ساعت شش
real time clock ساعت بلادرنگ
quarter hour ربع ساعت
pph تعدادصفحه در ساعت
solar time ساعت شمسی
physiological clock ساعت فیزیولوژیکی
sun dial ساعت افتابی
system time ساعت سیستم
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
the watch is warranted خوبی ساعت
navy time ساعت دریایی
watch test ازمون ساعت
watchcase قاب ساعت
watchcase جعبه ساعت
rush-hour ساعت پرمشغله
rush-hour ساعت شلوغی
8 oclock sharp . On the stroke of 8. سر ساعت هشت
half hour نیم ساعت
Face of the watch . صفحه ساعت
We will come at 8. ما ساعت 8 میاییم.
game clock ساعت ورزشگاه
four o'clock ساعت چهار
electric clock ساعت الکتریکی
dutchmans یکجور گل ساعت
digital clock ساعت رقمی
clock work چرخهای ساعت
clock speed سرعت ساعت
passion fruit میوهی گل ساعت
kilowatt hours کیلووات در ساعت
watt hour وات ساعت
sandglass ساعت ریگی
hour glass ساعت ریگی
wristlet بند ساعت
zulu time ساعت گرینویچ
horology ساعت سازی
watch glss شیشه ساعت
biological clock ساعت زیستی
daylight saving time ساعت تابستانی
hr مخفف ساعت
horary ساعت بساعت
hrs مخفف ساعت
kilowatt hour کیلووات در ساعت
hand glass ساعت شنی
watchmaker ساعت ساز
watchband بند ساعت
clockwise درجهت ساعت
clockwise در جهت ساعت
watchbands بند ساعت
solarium ساعت افتابی
solariums ساعت افتابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com