Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking.
من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
Other Matches
The sight sent cold shiners down my back .
آن منظره تمام بدنم رالرزاند
clavus
سردرد شدید
i suffer from headache
سردرد دارم دچار سردرد هستم
She wobbled on her bike.
او
[زن]
روی دوچرخه خود می لرزید.
My hair stood on end .
مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
fervor
حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour
حرارت شدید اشتیاق شدید
galea
سردرد
sorehead
سردرد
cephalgia
سردرد
cephalalgia
سردرد
headache
سردرد
headaches
سردرد
I am stiff with football.
بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
headache
سردرد
[پزشکی]
headaches
سردرد
[پزشکی]
headache
{sg}
سردرد
[پزشکی]
cephalea
سردرد
[پزشکی]
cephalgia
سردرد
[پزشکی]
hemicrania
سردرد یک سویی
calvus hystericus
سردرد هیستریایی
cephalalgic
داروی سردرد
sick headache
سردرد همراه با
headachy
سردرد دار سردرداور
i had a lettr from him
نامهای از او داشتم
i had him sing
وا داشتم بخوانم
I was saying to myself that. . .
داشتم تو دلم می گفتم که ...
i had a great wish to see him
داشتم که اورا به بینم
i was busy at the moment
در ان وقت کار داشتم
I had a letter from my father .
از پدرم کاغذ داشتم
i was in an awkword p
وضع بدی داشتم
i had twowins and onedefc
من دو برد داشتم و یک باخت
i kind of liked it
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i kind of liked it
میشود گفت دوست داشتم
i had barely time to get out
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
it is like that .i had before
مانند ان است که پیشتر داشتم
I spoke my mind.
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
As for me , I was going crazy ( mad ) .
مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
my latehusband
شوهری که اخیر داشتم مرحوم شوهرم
i had many books he had none
من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
i lent him what money i had
هرچه پول داشتم به او وام دادم
I'd like to ask her out.
من دوست داشتم او
[زن]
را به بیرون دعوت کنم.
My jaw dropped to the floor!
<idiom>
از تعجب داشتم شاخ در می آوردم!
[اصطلاح روزمره]
Could I have a word with you ?
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I'd
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
I wonder what lies in store for me in the future.
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
I foud myself in opposition to my friends on this question .
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
high wrought
شدید
severer
شدید
severe
شدید
grievous
شدید
hyperpyrexia
تب شدید
vehemently
شدید
vehement
شدید
acute
شدید
intensive
شدید
tougher
شدید
toughest
شدید
violent
شدید
forcible
شدید
drastically
شدید
drastic
شدید
vigorous
شدید
stalwarts
شدید
stalwart
شدید
towering
شدید
boisterous
شدید
sweltering
شدید
intense
شدید
rugged
شدید
strenuous
شدید
incontrollable
شدید
severest
شدید
inclement
شدید
diametrical
شدید
keenest
شدید
sopping
شدید
rigorous
شدید
raging
شدید
tough
شدید
slashing
شدید
keen
شدید
two fisted
شدید
diametric
شدید
draconic
شدید
climacteric
<adj.>
شدید
extensive
شدید
chronic
شدید گرانرو
high rate discharge
تخلیه شدید
high order detonation
انفجار شدید
advertising blitz
تبلیغات شدید
revulsion
تنفر شدید
penchant
میل شدید
high explosive
سوختار شدید
workout
ورزش شدید
heavier
شدید پرزور
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
violent wind
باد شدید
rushing
حرکت شدید
rushed
حرکت شدید
passion
تعصب شدید
heavies
شدید پرزور
rush
حرکت شدید
actude conditions
شرایط شدید
heaviest
شدید پرزور
heavy
شدید پرزور
galloping inflation
تورم شدید
slat
ضربه شدید
slats
ضربه شدید
rain shower
باران شدید
booms
رونق شدید
booming
رونق شدید
boomed
رونق شدید
workout
کار شدید
workout
تمرین شدید
workouts
ورزش شدید
workouts
کار شدید
boom
رونق شدید
an intensive particle
ادات شدید
workouts
تمرین شدید
aggravator
شدید کننده
salvo
افهاراحساسات شدید
pash
باران شدید
schwarmerei
احساسات شدید
vehemence
غضب شدید
rumbustious
سخت شدید
sthenic
شدید نیرومند
hypersensitivity
حساسیت شدید
exquisite
شدید سخت
salvoes
افهاراحساسات شدید
hard
مشکل شدید
hardest
مشکل شدید
harder
مشکل شدید
impetuous
تند و شدید
gird
ضربه شدید
hyperinflation
تورم شدید
bedlam
اشتباه شدید
violent pain
درد سخت یا شدید
zing
جیغ شدید وتند
escalating
شدید کردن یا شدن
paroxysmal
طغیانی سخت شدید
burst advertising
شروع تبلیغات شدید
nymphomania
میل شدید زن بجماع
impact
اصابت اثر شدید
strong jump
جهش ابی شدید
mass casualties
تلفات و ضایعات شدید
severely retarded
عقب مانده شدید
escalate
شدید کردن یا شدن
pathetic
دارای احساسات شدید
yerk
حرکت سریع و شدید
escalated
شدید کردن یا شدن
sterns
سخت و محکم شدید
fanatical
دارای احساسات شدید
impacts
اصابت اثر شدید
going-over
عیب جویی شدید
maelstrom
طوفان یا گرداب شدید
high explosive
ماده منفجره شدید
sternest
سخت و محکم شدید
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
sterner
سخت و محکم شدید
stern
سخت و محکم شدید
hunger for data
میل شدید به داده ها
nosedives
نزول شدید کردن
high explosive shell
گلوله محترقه شدید
did you hurt your self a
ایاهیچ اذیت شدید
yen
تمایل رغبت شدید
hyperdeflation
انقباض پولی شدید
nosediving
نزول شدید یا ناگهانی
nosediving
نزول شدید کردن
goings-over
عیب جویی شدید
groundswell
طغیان شدید دریا
hardball
رقابت شدید و بیرحمانه
fanatics
دارای احساسات شدید
fanatic
دارای احساسات شدید
nosedives
نزول شدید یا ناگهانی
nosedive
نزول شدید یا ناگهانی
nosedive
نزول شدید کردن
escalates
شدید کردن یا شدن
hyperirritable
دارای حساسیت شدید
nosedived
نزول شدید کردن
die
پارو زدن شدید
nosedived
نزول شدید یا ناگهانی
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
anasarca
ورم تقریبا شدید پشام
ammonal
نوعی ماده منفجره شدید
snifter
طوفان شدید وزش سخت
basophil
میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
heighten
شدید کردن بسط دادن
candescent
دارای تشعشع یاگرمای شدید
heightened
شدید کردن بسط دادن
heightening
شدید کردن بسط دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com