Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
I want to look at old coins.
من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
Other Matches
sights
تماشا
sight
تماشا
gig lamps
تماشا
spectacles
تماشا
sight seeing
تماشا
spectacle
تماشا
sightseeing
تماشا
paralleled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
to look on
تماشا کردن
One gets amusement and has his fortune told as well.
<proverb>
هم فال هم تماشا.
theatrical
در خور تماشا
look on
تماشا کردن
We painted the town red .
تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
onlooker
رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
My trip to Europe was business and pleasure combined .
سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
old red sandstone
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
excuse me
پوزش می خواهم
i shall go
خواهم رفت
i shall be
خواهم بود
to beg your pardon
معذرت می خواهم
to beg your pardon
پوزش می خواهم
i will go
خواهم رفت
wills
فعل کمکی "خواهم "
will
فعل کمکی "خواهم "
I want to take a couple of days off .
یک ردوروز مرخصی می خواهم
Please excuse me .
عذرمی خواهم ( ببخشید )
willed
فعل کمکی "خواهم "
i will see sbout it
من به ان رسیدگی خواهم کرد
I am thinking of your own good.
من خو بی شما رامی خواهم
he said
گفت خواهم امد
he said
گفت که خواهم امد
he said i will come
اوگفت خواهم امد
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
he said he shoued go
اوگفت خواهم رفت
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ببینم.
i wish you happiness
خوشی یا سعادت شما را می خواهم
No harm meant!
نمی خواهم توهین کنم!
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
i beg your pardon
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
No offence!
نمی خواهم توهین کنم!
I dont know and I dont want to know .
نه می دانم ونه می خواهم بدانم
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
I'd like to confirm my flight.
می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'd like to confirm my flight.
می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را لغو کنم.
I would like to have something to drink .
می خواهم گلویی تازه کنم
I'd like a train timetable.
من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I want my steak well done.
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I wI'll sign for him .
من بجای اوامضاء خواهم کرد
I ll pay him back in his own coin .
حقش را کف دستش خواهم گذارد
I'd like to cancel my flight.
می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
with you
بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I'd like to book a flight to london.
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
i will speak to him about it
در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
i wish you a happy new year
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I'll do that.
من این کار را انجام خواهم داد.
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.
بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
Don't let me keep you.
نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I would like to
[ undress]
take off my clothes.
من می خواهم
[لخت بشوم]
لباسهایم را در بیاورم.
I'll think it over.
در این خصوص فکر خواهم کرد.
I would like tovisit ( see, meet ) you more often .
می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
This is just what I want . This is the very thing I want .
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I wI'll do it on my own responsibility .
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I want to get off at St. Paul's.
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
I wI'll sign for (on behalf of)my brother.
از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
I wI'll do that all by myself.
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I don't want to say anything about that.
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Talking of Europe ,please allow me …
حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
It makes me sick just thinking about it!
وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
I'll get you all fixed up.
همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
You have to listen to me.
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
I wI'll go flat out to do it.
بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
stale cheque
چک قدیمی
old-timer
قدیمی
old timer
قدیمی
ancient
قدیمی
bygone
قدیمی
out of date
قدیمی
timeworn
قدیمی
veterans
قدیمی
old time
قدیمی
veteran
قدیمی
outdated
قدیمی
fogram
قدیمی
old-timers
قدیمی
antiquated
قدیمی
dates
قدیمی
olden
قدیمی
date
قدیمی
senior
قدیمی
age-old
قدیمی
age old
قدیمی
archaic
قدیمی
We old – fashioned people .
ما قدیمی ها
seniors
قدیمی
ex-
سابق قدیمی
old hat
قدیمی مسلک
ex
سابق قدیمی
fuddy-duddy
قدیمی مسلک
fuddy-duddies
قدیمی مسلک
old hat
هر چیز قدیمی
new
اخیرا و نه قدیمی
new-
اخیرا و نه قدیمی
newer
اخیرا و نه قدیمی
unreconstructed
قدیمی مسلک
uptight
قدیمی مسلک
clapped-out
ماشینخرابو قدیمی
ancient manuscript
نوشته قدیمی
primal
بسیار قدیمی
Old – time tunes .
آهنگهای قدیمی
(as) old as the hills
<idiom>
خیلی قدیمی
scholastic
متفکران قدیمی
prolonged
قدیمی مدید
museum piece
قدیمی غیرعادی
square toed
قدیمی مسلک
past master
استاد قدیمی
older
دیرینه قدیمی
codex
نسخه قدیمی
culverin
یکجورتوپ قدیمی
oldest
دیرینه قدیمی
protolanguage
زبان قدیمی
fogy
ادم قدیمی
paleography
کتابت قدیمی
old
دیرینه قدیمی
incunabulum
کتب قدیمی
fogeys
ادم قدیمی
fogey
ادم قدیمی
past masters
استاد قدیمی
by gone
قدیمی گذشته ها
arquebus
تفنگ قدیمی
presentation copy
نسخه قدیمی
newest
اخیرا و نه قدیمی
fogies
ادم قدیمی
fud
ادم قدیمی مسلک
dating rugs
[antique]
فرش عتیقه
[قدیمی]
falcon
باز توپ قدیمی
sequins
سکه زر قدیمی در ایتالیاوعثمانی
flintlocks
تفنگ سرپرچخماقی قدیمی
flintlock
تفنگ سرپرچخماقی قدیمی
alpenstock
عصای قدیمی کوهنوردی
blunderbuss
نوعی تفنگ قدیمی
Antiguated
آنتیک ،کهنه،قدیمی
cataphract
نوعی زره قدیمی
clepsydra
ساعت ابی قدیمی
tod
واحد قدیمی وزن
archaism
انشاء یا گفتاریااصطلاح قدیمی
ducat
مسکوک طلای قدیمی
falcons
باز توپ قدیمی
sequin
سکه زر قدیمی در ایتالیاوعثمانی
rundlet
واحدگنجایش مایعات قدیمی
to cling to the old ways
به رسوم قدیمی چسبیدن
wailing wall
دیوار قدیمی اورشلیم
primitively
بطور قدیمی یا بدوی
slow coach
ادم قدیمی مسلک
old-style
روش گاهشماری قدیمی
old wives' tales
عقیدهی قدیمی و مردود
old wives' tale
عقیدهی قدیمی و مردود
rebec
کمانچه سه سیمه قدیمی
rebeck
کمانچه سه سیمه قدیمی
dodo
آدم قدیمی مسلک
dodoes
آدم قدیمی مسلک
dodos
آدم قدیمی مسلک
runlet
واحدگنجایش مایعات قدیمی
nine pins
نوعی بولینگ قدیمی
viol
ویولن 5 یا 6 سیمهء قدیمی
raffle
نوعی بازی قدیمی
inkhorn
دوات شاخی قدیمی
shandrydan
درشکه تک اسبه قدیمی
sloop
کرجی یک دگلی قدیمی
raffles
نوعی بازی قدیمی
shandradan
درشکه تک اسبه قدیمی
ye
شکل قدیمی کلمه The شماها
viola da gamba
ویلون سل قدیمی 5 یا6 سیمه
neoclassic
احیا کننده سبکهای قدیمی
stroud
پارچه یا پتوی صخیم قدیمی
father file
پشتیبان گونه قدیمی فایل
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
fogyish
مانع پیشرفت قدیمی مسلک
fustier
کفک زده قدیمی مسلک
fustiest
کفک زده قدیمی مسلک
fusty
کفک زده قدیمی مسلک
back issue
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back copy
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
auditory
[نام قدیمی شبستان کلیسا]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com