Total search result: 82 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
I'm your age. |
من هم سن شما هستم. |
|
|
Search result with all words |
|
steadied |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadies |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadiest |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steady |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
steadying |
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی |
spitting |
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
I'm |
من هستم |
am |
هستم |
holding |
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید |
feet dry |
روی هدف هستم |
feet wet |
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست |
how much do i owe you |
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود |
i a with you on that matter |
من در ان موضوع با شماموافق هستم |
i am about that |
من در این خصوص دلواپس هستم |
i am at your service |
در خدمت شما هستم |
i am bend on going |
مصمم هستم بروم |
i am impatient for it |
ازان بابت بیطاقت هستم |
i am in a hurry for it |
عجله دارم یا در شتاب هستم |
i am not made of salt |
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم |
i am pushed for money |
هستم |
i am under obligation to him |
من ممنون او هستم |
i am under obligation to him |
زیر بارمنت او هستم |
i await you |
منتظر شما هستم |
i feel |
گرسنه هستم |
i feel sleepy |
خواب الود هستم |
i have not a dry t. on me |
سر تا پا خیس هستم |
i maintain |
قائل هستم به اینکه ... |
i owe him & |
پنج لیره به او بدهکار هستم |
i own that house |
من صاحب ان خانه هستم |
i pause for a reply |
منتظر پاسخ هستم |
i suffer from headache |
سردرد دارم دچار سردرد هستم |
i wrote as neatly as he did |
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت |
iam a for his life |
برای جانش دل واپس هستم |
iam d. to go |
ارزومندرفتن هستم |
iam in bad |
خیلی در تنگی هستم |
iam so tired that i cannot eat |
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم |
own a house |
دارای خانهای هستم |
popeye |
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است |
salvos |
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم |
we owe him for his services |
خدمات او هستم |
I am at your disposal. |
من دراختیار تان هستم |
I come from Iran . I am Iranian. |
من اهل ایران هستم (ایرانی ام ) |
I am prepared for any eventuality. |
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم |
I have done my homework. I know how to cope . |
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم ) |
It seems I am not welcome (wanted) here. |
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم |
I am a strange in this town. |
دراین شهر غریب هستم |
That is my line ( field ) . |
خودم این کاره هستم |
I know the area more or less . |
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم |
I am your humble servant . I defer to you . |
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت ) |
My only problem is money . |
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم ) |
I am the bread winner of the family . |
نان آور خانه ( خانواده ) هستم |
I am on intimate terms with one of the ministers . |
با یکی از وزراء نزدیک هستم |
I am very orderly and systematic in my work . |
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم |
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . |
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم |
I'm thirsty. |
من تشنه هستم. |
I'm hungry. |
من گرسنه هستم. |
Can you show me on the map where I am? |
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟ |
I feel like a fifth wheel. |
من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم. |
I am a great believer in using natural things for cleaning. |
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم. |
Join the club! |
من هم درشرایطی مشابه هستم ! |
No one sent me, I am here on my own account. |
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم. |
I´m as hungry as a horse. |
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد. |
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. |
سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم. |
I'm old enough to take care of myself. |
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم. |
Next to you I'm slim. |
در مقایسه با تو من لاغر هستم. |
I agree with you completely. |
من کاملا با نظر شما موافق هستم. |
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. |
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم . |
I've been here for five days. |
پنج روزه که من اینجا هستم. |
I'm dying to know what happened. |
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده. |
I'm really looking forward to the weekend. |
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم. |
I'm looking forward to seeing you again. |
منتظر دیدار دوباره شما هستم. |
I very much look forward to meeting you soon. |
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم. |
I look forward to receiving your reply. |
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم. |
I'll be happy to help [assist] you. |
من با کمال میل در اختیار شما هستم. |
I am sure that ... |
من مطمئن هستم که ... |
I am certain of it. |
من درباره اش مطمئن هستم. |
I'm full. |
من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره] |
Partial phrase not found. |