English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (13 milliseconds)
English Persian
quick assets موجودی نقدشو
Other Matches
liquids نقدشو
liquid نقدشو
stockades جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stockade جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
stock موجودی موجودی کالا
stocked موجودی موجودی کالا
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
stock موجودی
minimum stock level موجودی
assets موجودی
store موجودی
storing موجودی
stocked موجودی
holding موجودی
repertoire موجودی
balance in hand موجودی
supplies موجودی
cycle stock موجودی فعال
exhaust bin level فاقد موجودی
excess stock موجودی مازاد
danger warning level حداقل موجودی
exhaust bin level اتمام موجودی
business inventories موجودی تجاری
continuous inventory موجودی مستمر
consumable stock موجودی مصرفی
complete inventory موجودی کامل
capital stock موجودی سرمایه
valuation of stock ارزیابی موجودی
buffer stock موجودی ذخیره
active stock موجودی فعال
buffer stock موجودی احتیاطی
financial assets موجودی مالی
idle stock موجودی بی مصرف
stock audit حسابرسی موجودی
stock check کنترل موجودی
stock control کنترل موجودی
stock record سابقه موجودی
stock taking رسیدگی به موجودی
stock valuation ارزیابی موجودی
surplus stock موجودی اضافی
warehouse stock موجودی انبار
stock adjustment تطبیق موجودی
stock adjustment تعدیل موجودی
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
inventory control کنترل موجودی
inventory discrepancy اختلاف موجودی
inventory management مدیریت موجودی
reserve stock موجودی ذخیره
out of stock;ex stock از موجودی یاذخیره
safety stock موجودی تضمینی
stock account حساب موجودی
stock accounting حسابداری موجودی
stocked موجودی انبار
supplying موجودی جایگیرموقتی
inventory فهرست موجودی
surplus stock موجودی مازاد
stock به موجودی افزودن
inventory لیست موجودی
stocked موجودی ذخیره
inventory موجودی کالا
stock موجودی ذخیره
stock موجودی انبار
stocked به موجودی افزودن
inventories موجودی کالا
fund موجودی دارائی
fund موجودی سرمایه
supplied موجودی لزوم
supplied موجودی جایگیرموقتی
supply موجودی لزوم
funded موجودی سرمایه
supply موجودی جایگیرموقتی
funded موجودی دارائی
supplying موجودی لزوم
stocked موجودی کالا ذخیره
maximum stock حداکثر موجودی انبار
inventory صورت دارایی موجودی
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
stock موجودی کالا ذخیره
raw material stock موجودی مواد اولیه
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
stock talking سیاهه برداری از موجودی
stock in trade موجودی کالای مغازه
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
stock control کنترل موجودی انبار
stockage وسایل موجودی در انبار
portfolio موجودی اوراق بهادار
safety stock موجودی ذخیره انبار
portfolios موجودی اوراق بهادار
assets موجودی شخص ورشکسته
raw stock موجودی مواد خام
spares stock موجودی لوازم یدکی
wardrobes اشکاف موجودی لباس
cyclical stock check کنترل موجودی دورهای
continuous stock control کنترل مستمر موجودی
wardrobe اشکاف موجودی لباس
inventory ذخیره موجودی اماد
base stock control کنترل موجودی مبنا
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
liability تعهد موجودی بانکی
liabilities تعهد موجودی بانکی
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
stock control کنترل وسفارش موجودی انبار
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
out of stock <adj.> غیر موجودی کالا [در انبار]
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
stockholder صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stockholders صاحب موجودی ذخیره نگهدار
fast moving stock موجودی که به سرعت کاهش می یابد
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
finish stock موجودی کالای ساخته شده
warehouse refusal اعلام عدم موجودی کالا درانبار
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
yielded قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
yields قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
active stock موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
yield قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
overstock زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
turnover تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
hippocamp [تندیس موجودی که نصف بدنش اسب و نصف دیگرش ماهی است.]
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
continuous stock taking موجودی گیری مستمر انبارگردانی مستمر
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com