English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8 milliseconds)
English Persian
gremlin موجود وهمی
gremlins موجود وهمی
Search result with all words
banshee موجود وهمی بشکل روح
banshees موجود وهمی بشکل روح
Other Matches
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
ideational وهمی
illusive وهمی
delusional وهمی
illusory وهمی
unrealistic وهمی
unrealistically وهمی
ideative وهمی
Gothic وهمی
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
simulacrum شباهت وهمی
delusory وهمی یا خیالی
unreal واهی وهمی
bizarre خیالی وهمی
uncanny وهمی جدی
apparitions صورت وهمی
apparition صورت وهمی
imaginary وهمی خیال
vagarious خیالی وهمی
nonentities جیز وهمی وخیالی
nonentity جیز وهمی وخیالی
illusionism نگارش یا توصیف منافر وهمی
vagariously وهمی از روی هوی و هوس واهی
hallucinosis حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
existing موجود
bound موجود
inesse موجود
life موجود
in store موجود
disposal موجود
on hand موجود
lives موجود
existent موجود
to the fore موجود
going موجود
extant موجود
handy موجود
handiest موجود
entities موجود
entity موجود
handier موجود
stocked موجود
stock موجود
available موجود
available balance مانده موجود
existing circumstances شرایط موجود
available goods کالاهای موجود
inexistent غیر موجود
ready money پول موجود
fleet in being ناوگان موجود
biotype موجود همزیست
availability موجود بودن
effective strength استعدادرزمی موجود
status quo وضع موجود
spot goods کالاهای موجود
to have in stock موجود داشتن
thing لباس موجود
real واقعی موجود
wight موجود زنده
to be there موجود بودن
presents موجود اماده
presenting موجود اماده
presented موجود اماده
present موجود اماده
records available اطلاعات موجود
organism ترکیب موجود زنده
freed موجود در دیسک یا حافظه
clara هدف موجود نیست
built in موجود در داخل چیزی
freeing موجود در دیسک یا حافظه
back order اماد غیر موجود
undertone ته صدا موجود در زمینه
all available تمام توپخانه موجود
available supply rate نواخت اماد موجود
anaerobe موجود غیر هوازی
frees موجود در دیسک یا حافظه
organisms ترکیب موجود زنده
free موجود در دیسک یا حافظه
water hardness [میزان املاح موجود در آب]
undertones ته صدا موجود در زمینه
microorganisms موجود ذره بینی
microorganism موجود ذره بینی
stock accounting حساب کالاهای موجود
on hand وسایل موجود درانبار
hemophile موجود خون دوست
virtual موجود بالقوه تقدیری
hygroscopic moisture رطوبت موجود در هوا
being موجود زنده شخصیت
preexistent ازلیت موجود از قبل
superman موجود مافوق انسان
supermen موجود مافوق انسان
polyembryony موجود چند جنینی
dermatome قسمت خارجی یک موجود
uric موجود در ادرار پیشابی
extant نسخهء موجود و باقی
biogenic موجد موجود زنده
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
nonentity چیز غیر موجود
nonentities چیز غیر موجود
solute جسم حل شده موجود در محلول
NO VACANCIES اتاق خالی موجود نیست.
moisture content درصد رطوبت موجود در خاک
hypostasis موجود فرضی حالت تعلیق
hydrotaxis واکنش موجود زنده نسبت به اب
ammunition available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
ammunition in hands of troops مهمات موجود در دست یگانها
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
avaiiability موجود بودن بدرد خوردن
available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
symbiont موجود زنده اجتمای یا همزی
humus موار الی موجود در خاک
menus لیستی از انتخابهای اولیه موجود
menu لیستی از انتخابهای اولیه موجود
satyr موجود نیمه انسان ونیمه بز
taxis واکنش موجود زنده در برابرگرایش
satyrs موجود نیمه انسان ونیمه بز
humidity میزان بخار اب موجود درهوا
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
ubiquitous همه جا حاضر موجود درهمه جا
intravenous موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenously موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
nucleon پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
line item اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
keratin ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
halobiont موجود زیست کننده دراب شور
We dont have it in stock . این جنس موجود نیست ( نداریم )
backgrounds اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
set up انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
armaments جنگ افزار موجود روی وسیله
armament جنگ افزار موجود روی وسیله
zap حذف داده موجود در فضای کاری
zapped حذف داده موجود در فضای کاری
zapping حذف داده موجود در فضای کاری
abiogenesis ایجاد موجود زنده از موادبی جان
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
sylph روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
addressability کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
zaps حذف داده موجود در فضای کاری
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
resource تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
delivery forecast پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
gamodeme نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
staged crews خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
aprFs-ski فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
peripheral فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
net storage انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
backtab برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
subject to being unsold فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
terpene هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
metabolism تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
prtsc کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
metabolisms تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
gene عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
genes عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
fixes تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
fix تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
symbion موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
insertion loss توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
stenotherm موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
proprioceptive تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
parabiosis برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
analog مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
short lot کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
analog مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
set up برنامهای که به کاربر در تشخیص کامپیوتر یا نرم افزار موجود کمک میکند
analogues مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
sizes محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
shares پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
analogue مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
geneva stop کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
spellcheck بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
full که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com