English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English Persian
contest مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contested مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contesting مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contests مورد تردید یا اعتراض قراردادن
Search result with all words
challenge مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
Other Matches
impugning مورد اعتراض قراردادن
impugned مورد اعتراض قراردادن
impugns مورد اعتراض قراردادن
impugn مورد اعتراض قراردادن
impugned مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugning مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugn مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugns مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
litigate دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
fishy مورد تردید
doubtful ترکش مشکوک مورد تردید
scrutinising مورد مداقه قراردادن
scrutinize مورد مداقه قراردادن
scrutinized مورد مداقه قراردادن
scrutinises مورد مداقه قراردادن
admires مورد شگفت قراردادن
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
oppugn مورد بحث قراردادن
scrutinizes مورد مداقه قراردادن
to put to use مورد استفاده قراردادن
scrutinised مورد مداقه قراردادن
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
criticises مورد انتقاد قراردادن
criticised مورد انتقاد قراردادن
criticized مورد انتقاد قراردادن
admire مورد شگفت قراردادن
make for مورد حمله قراردادن
admired مورد شگفت قراردادن
criticize مورد انتقاد قراردادن
scrutinizing مورد مداقه قراردادن
criticizes مورد انتقاد قراردادن
criticizing مورد انتقاد قراردادن
criticising مورد انتقاد قراردادن
to be under fire سخت مورد انتقاد قراردادن
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
questions مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
talk up بانظر مساعد مورد بحث قراردادن
talk over مورد بحث ومذاکره مجدد قراردادن
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
condemn مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
provisional frame ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
protestingly بطور اعتراض ازروی اعتراض
protested اعتراض اعتراض کردن
protests اعتراض اعتراض کردن
protest اعتراض اعتراض کردن
protesting اعتراض اعتراض کردن
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
acatalepsy تردید
incertiude شک تردید
doubted تردید
uncertainties تردید
indecisiveness تردید
doubting تردید
irresolution تردید
dubitation تردید
vibration تردید
doubts تردید
indecision تردید
waveringly با تردید
vibrational تردید
doubtless بی تردید
unerring بی تردید
hesitation تردید
dubitate تردید
scruple تردید
shilly shally تردید
skepticism تردید
dubiosity تردید
swither تردید
uncertainty تردید
hertzprung russel diagram تردید
vibratility تردید
doubt تردید
dubiety تردید
qualms تردید
qualm تردید
questionless بی تردید
stickle تردید
query تردید
querying تردید
unassailable بی تردید
queries تردید
queried تردید
irresolution تردید رای
doubts تردید کردن
diffidently با ترس یا تردید
totters تردید کردن
tottered تردید کردن
totter تردید کردن
irresolutely دودلانه با تردید
indubious تردید ناپذیر
hesitater تردید کننده
hesitance دودلی تردید
doubting تردید کردن
hangs تردید تمایل
hesitancy دودلی تردید
queried تردید کردن
query تردید کردن
doubtfully از روی تردید
hesitatively از روی تردید
hesitantly از روی تردید
undoubted بدون تردید
questionable قابل تردید
impeachable قاب تردید
querying تردید کردن
indubitable بدون تردید
no doubt بدون تردید
hang تردید تمایل
doubt تردید کردن
doubted تردید کردن
queries تردید کردن
dubitation تردید داشتن
demurring تردید رای
demurred تردید رای
suspicion [about somebody] تردید [به کسی]
doubtfulness حالت تردید
call in question تردید کردن در
question تردید کردن در
question تردید پرسش
questioned تردید کردن در
questions تردید پرسش
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
demur تردید رای
questions تردید کردن در
scruple تردید داشتن
indecision تردید رای
questioned تردید پرسش
dubitable قابل تردید
demurs تردید رای
vacillated دل دل کردن تردید داشتن
suspicions تردید مظنون بودن
vacillates دل دل کردن تردید داشتن
vacillate دل دل کردن تردید داشتن
questionably بطور قابل تردید
suspicion تردید مظنون بودن
vacillating دل دل کردن تردید داشتن
unquestionable غیر قابل تردید
There is no room for doubt. جای تردید نیست
indubitably بطور غیرقابل تردید
yea and nay تردید رای داشتن
with a grain of salt بقیداحتیاط بااندک تردید
indubious غیر قابل تردید بی شبهه
there is no place for doubt جای هیچگونه تردید نیست
to exclude doubt جای تردید باقی نگذاشتن
To give way to doubt. To waver. بخود تردید راه دادن
exceptions اعتراض
animadversion اعتراض
impugnment اعتراض
impugnation اعتراض
protestations اعتراض
exception اعتراض
condemnations اعتراض
condemnation اعتراض
challenge اعتراض
protest اعتراض
challenged اعتراض
contestation اعتراض
impeachment اعتراض
power of reservation حق اعتراض
challenges اعتراض
remonstrance اعتراض
protested اعتراض
protesting اعتراض
objection اعتراض
protests اعتراض
protestation اعتراض
objections اعتراض
setting up قراردادن
sets قراردادن
poses قراردادن
pose قراردادن
set قراردادن
posed قراردادن
posing قراردادن
waver تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered تردید پیدا کردن تبصره قانون
unmistakably خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
without question بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
unmistakable خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
fussing اعتراض کردن
remonstrance تعرض اعتراض
contest اعتراض کردن
unobjectionable اعتراض ناپذیر
contested اعتراض داشتن بر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com