English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
average میانگین موفقیت
averaged میانگین موفقیت
averages میانگین موفقیت
averaging میانگین موفقیت
Search result with all words
pass completion average میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
Other Matches
winning streak <idiom> موفقیت پشت موفقیت
achievements موفقیت
achievement موفقیت
hit موفقیت
successes موفقیت
success موفقیت
hitting موفقیت
hits موفقیت
prosperity موفقیت
good speed موفقیت
hitting اصابت موفقیت
miscarriages عدم موفقیت
miscarriage عدم موفقیت
achievable موفقیت پذیر
failures عدم موفقیت
failure عدم موفقیت
success ratio بهر موفقیت
top flight بالاترین موفقیت
unsuccess عدم موفقیت
abortiveness عدم موفقیت
hits اصابت موفقیت
pass muster <idiom> آزمایش را با موفقیت
successful <adj.> موفقیت آمیز
exploitation استفاده از موفقیت
unsuccessful عدم موفقیت
grand slams موفقیت کامل
grand slam موفقیت کامل
unsuccessfully عدم موفقیت
hit اصابت موفقیت
flying colors موفقیت قطعی
win out <idiom> موفقیت پس از کار سخت
ten strike امر موفقیت امیز
connects حرکت موفقیت امیز
connect حرکت موفقیت امیز
lock up <idiom> اطمینال کامل از موفقیت
achieve کسب موفقیت کردن
oddson محتمل به بردیا موفقیت
prospect [of something] امید موفقیت [در چیزی]
He was drunk with success. سرمست از موفقیت بود
achieve موفقیت در انجام کاری
achieves موفقیت در انجام کاری
achieved موفقیت در انجام کاری
achieving موفقیت در انجام کاری
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
he wished success to all بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
fleshment خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
bring off به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
caculated risk <idiom> شانس زیاد برای موفقیت
percentage نسبت حرکات موفقیت امیز
to carry something to a successful issue چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
land on one's feet <idiom> با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
percentages نسبت حرکات موفقیت امیز
track records آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
get through <idiom> کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
His triumph was very short- lived . موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
We made a long step toward success. قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
track record آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
chasing تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
if it works اگر این کار با موفقیت انجام شود
With a long face . با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
chases تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chase تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
by the skin of one's teeth <idiom> بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
land office business کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
meanest میانگین
average میانگین
mean میانگین
median میانگین
mean high water مد میانگین
average value میانگین
mean value میانگین
meaner میانگین
arithmetic mean میانگین
averaging میانگین
averages میانگین
averaged در میانگین
on average [on av.] در میانگین
averaged میانگین
mean high water اب بالای میانگین
mean life عمر میانگین
mean low water جزر میانگین
mean low water اب پایین میانگین
moving average میانگین غلتان
mean deviation انحراف میانگین
mean depth ژرفای میانگین
mean absolute deviation انحراف میانگین
logarithmic mean میانگین لگاریتمی
harmonic mean میانگین همساز
mean squares میانگین مجذورات
mean time between failures میانگین عمر
working mean میانگین مفروض
weighted mean میانگین وزنی
weighted average میانگین موزون
weighted average میانگین وزنی
true mean میانگین حقیقی
simple mean میانگین حسابی
simple mean میانگین ساده
simple average میانگین ساده
moving average میانگین متحرک
mean velocity تندی میانگین
mean value مقدار میانگین
averaging ایجاد میانگین
average deviation انحراف میانگین
average discharge بده میانگین
average error خطای میانگین
mean error خطای میانگین
average ایجاد میانگین
average flow بده میانگین
average معدل میانگین
average price میانگین قیمت
average value ارزش میانگین
average cost میانگین هزینه
assumed mean میانگین فرضی
averaging معدل میانگین
medium وسط یا میانگین
mediums وسط یا میانگین
averages ایجاد میانگین
averages معدل میانگین
averaged ایجاد میانگین
arithmetic mean میانگین حسابی
averaged معدل میانگین
average value مقدار میانگین
batting average میانگین توپزنی
density mean میانگین چگالی
average life عمر میانگین
meaner مقدار میانگین
geometric mean میانگین هندسی
meanest مقدار میانگین
mean مقدار میانگین
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
electrode current averaging time زمان میانگین شدن
effective خروجی میانگین پردازنده
meaner معنی دادن میانگین
averages درجه عادی میانگین
averaged درجه عادی میانگین
averaging درجه عادی میانگین
mean معنی دادن میانگین
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
meanest معنی دادن میانگین
mean free path مسافت ازاد میانگین
mean time to failure زمان میانگین تاخرابی
average درجه عادی میانگین
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
mean value of periodic quantity میانگین کمیت دورهای
average out میانگین در نظر گرفتن
mean repair time زمان میانگین تعمیر
mean range of the tide میانگین ارتفاع کشند
mean sea level میانگین سطح دریا
standard error of mean خطای معیار میانگین
sm خطای معیار میانگین
number average degree of polymerization میانگین عددی درجه بسپارش
mean time between failures زمان میانگین بین دو خرابی
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
average cost میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
root mean square velocity جذر میانگین مجذور سرعت
earned run average میانگین امتیاز کسب شده
root mean square error جذر میانگین مجذور خطا
number average molecular weight میانگین عددی وزن مولکولی
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
When we get this project off the ground we can relax. وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
dummy دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummies دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
exponential smoothing روش میانگین گیری متغیروزن دار
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
mtbf زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
averages میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
MEPs مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
averaged میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
MEP مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
variance میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
framing error خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
averaging میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
aborted عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
achieved تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieving تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieves تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
root mean square ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path for attenuation مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
attenuation mean free path مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com