Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (8 milliseconds)
English
Persian
innermost
میانی
medium
میانی
mediums
میانی
mediate
میانی
mediated
میانی
mediates
میانی
mediating
میانی
inmost
میانی
median
میانی
centric
میانی
centrical
میانی
medial
میانی
mesail
میانی
mesal
میانی
mesial
میانی
mesne
میانی
Other Matches
center land
خط میانی
midline
خط میانی
middle deck
پل میانی
center back
بک میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
central strip
نوار میانی
lower boom
تیرک میانی
center circle
دایره میانی
intermediate transmitter
فرستنده میانی
median income
درامد میانی
central reserve
سکوی میانی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
midfield line
خط میانی زمین
center wing
بال میانی
center line
خط میانی زمین
center section
بال میانی
lower boom
بوم میانی
cut splice
پیوند میانی
intermediate layer
لایه میانی
interband
باند میانی
intermediate band
باند میانی
intermediate image
تصویر میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
intermediate anneal
التهاب میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
intermediate field
میدان میانی
intermediate link
حلقه میانی
i.f.
فرکانس میانی
dorsomedial
پشتی- میانی
interconnection
اتصال میانی
drop keel
تیغه میانی
intermediate points
جهات میانی
intermediate plate
صفحه میانی
interphase
فاز میانی
intermediate phase
فاز میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
halfback
بازیگر میانی
halfback
بازیگرخط میانی
intermediate frequency
فرکانس میانی
middle layer
قشر میانی
meddled
میانی وسطی
middles
میانی وسطی
midsection
قطعه میانی
middle
میانی وسطی
neutral conductor
سیم میانی
neutral wire
سیم میانی
intermediate office
مرکز میانی
ridge rope
سیم میانی
meddles
میانی وسطی
meddle
میانی وسطی
tun dish throught
پاتیل میانی
tympanum
گوش میانی
buffer
حافظه میانی
intermediate
طبقه میانی
intermediate
عضو میانی
middle part
قسمت میانی
middle fraction
پاره میانی
midpoints
نقطه میانی
mesencephalon
مغز میانی
midpoint
نقطه میانی
middle ear
گوش میانی
median
سکوی میانی
center stripe
خط میانی زمین
hogging
تنش میانی
middle insomnia
بیخوابی میانی
mid-
میانی وسطی
mid
میانی وسطی
mid flap
فلپ میانی
middle fraction
جزء میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
Somewhere in the darkness
جایی در میانی تاریکی
vermis
قطعه میانی مخچه
intermediate transformer
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
medice
قسمت میانی زمین
medium frequency motor
موتور با فرکانس میانی
interband telegraphy
تلگراف باند میانی
midpoint rule
قاعده نقطه میانی
steering wheel hub
قسمت میانی غربالک
third ventricle
بطن میانی مغز
intermediate frequency breakdown
شکست فرکانس میانی
rail
الت میانی در و پنجره
bilge board
تخته میانی قایق
center
نقط ه میانی چیزی
center back
بازیگر میانی خط عقب
interceded
پادر میانی کردن
intercede
پادر میانی کردن
centred
نقط ه میانی چیزی
center ice circle
داره میانی زمین
centre
نقط ه میانی چیزی
looms
قسمت میانی پارو
intercedes
پادر میانی کردن
amidship
قسمت میانی قایق
middle
منطقه میانی زمین
looming
قسمت میانی پارو
loom
قسمت میانی پارو
deep
نقطه میانی سر پیچ
deeper
نقطه میانی سر پیچ
interceding
پادر میانی کردن
deepest
نقطه میانی سر پیچ
middles
منطقه میانی زمین
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
cif
فرمت میانی معروف
centered
نقط ه میانی چیزی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
interjacent
میانی در میان افتاده
loomed
قسمت میانی پارو
intermediate aperiodic circuit
مدار میانی اپریودیک
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
centers
نقط ه میانی چیزی
half length illusion
خطای ادراکی میانی
grounded neutral
سیم میانی زمین
flankerback
بازیگر میانی جناح
intermediate frequency amplification
تقویت فرکانس میانی
media
پوشش میانی سرخرگ
dorsomedial thalamus
تالاموس پشتی- میانی
dermis
غشاء میانی پوست
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
proxinal
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
big man
بازیگر میانی بیس بال
inflammation of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
mesoblast
لایه جرثومه میانی جنین
infection of the middle ear
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle ear inflammation
[MEI]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
otitis media
[OM]
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
midgut
قسمت میانی مجرای هاضمه
drawman
مرد میانی برای رویارویی
seats
قسمت میانی زین اسب
mesocarp
قشر میانی غلاف میوه
seated
قسمت میانی زین اسب
interband recombination
ترکیب مجدد باند میانی
seat
قسمت میانی زین اسب
midpoints
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoint
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
Midwestern
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
trombone
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
center piece
قسمت میانی اسباب روی میز
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
set back
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
interpage
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
Biedermeier
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
stapedial
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
endodontia
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
endodontics
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
ES IS
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
tympanitis
اماس طبل گوش ورم گوش میانی
holograms
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com