Dictiornary-Farsi | میزان انطباق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
goodness of fit	میزان انطباق


Other Matches

bond albedo	نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability	میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
tune	میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes	میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
superposition	انطباق
accommodation	انطباق
accommodations	انطباق
adaption	انطباق
conformity	انطباق
adaptations	انطباق
self identity	انطباق
coincidence	انطباق
coincidences	انطباق
adaptation	انطباق
superposable	قابل انطباق
superimposable	انطباق پذیر
adaptability	انطباق پذیری
adaptability	قابلیت انطباق
adaptable	انطباق پذیر
suited	تعقیب انطباق
unadapted	انطباق نایافته
scotopic adaptation	انطباق با تاریکی
brightness adaptation	انطباق با درخشندگی
sensory adaptation	انطباق حسی
decency	انطباق بامورد
social adaptiveness	انطباق اجتماعی
adjustability	درجه انطباق
adaptometer	انطباق سنج
adaptation time	زمان انطباق
dark adaptation	انطباق با تاریکی
adaptation syndrome	نشانگان انطباق
adaptation level	سطح انطباق
absolute accommodation	انطباق مطلق
visual adaptation	انطباق دیداری
coincident current	با انطباق جریان
coincidence	اقتران انطباق
matching stub	مفتول انطباق
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
suits	تعقیب انطباق
synchrony	انطباق تقارن
suit	تعقیب انطباق
light adaptation	انطباق با روشنایی
coincidences	اقتران انطباق
alignment	تنظیم انطباق
alignments	تنظیم انطباق
suit the punishment to the crime	انطباق مجازات بر جرم
synchronizes	انطباق زمانی داشتن
synchronising	انطباق زمانی داشتن
general adaptation syndrome	نشانگان انطباق عمومی
synchronize	انطباق زمانی داشتن
synchronism	ایجاد همزمانی انطباق
parallax	اختلاف منظر انطباق
synchronises	انطباق زمانی داشتن
aberration	عدم انطباق کانونی
sovietization	انطباق با رژیم شوروی
associable	معاشرتی انطباق پذیر
synchronised	انطباق زمانی داشتن
coincidence adjustment	تعیین مسافت به وسیله انطباق
self adjustment	انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
compatability	قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
self adjusting	بخودی خود میزان شونده خود میزان
formalization	انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
reseau	شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
isobath	خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours	خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
depth contour	خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
leninism	اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
rationalization	انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
metre	میزان
levelled	میزان
levels	میزان
At the rate of . On a scale of .	به میزان
scalage	میزان
unit	میزان
units	میزان
rhythm	میزان
scales	میزان
yardstick	میزان
metres	میزان
level	میزان
yardsticks	میزان
weight	میزان
leveled	میزان
rhythms	میزان
rates	میزان
measure	میزان
criterion	میزان
libra	میزان
librae	میزان
infiltration rate	میزان
noise level	میزان خش
volume	میزان
volumes	میزان
meter	میزان
meters	میزان
rate	میزان
adjustment	میزان
balances	میزان
balance	میزان
amounting	میزان
amounts	میزان
adjustments	میزان
amount	میزان
amounted	میزان
kiffa australis	بتا- میزان
level of effort	میزان تلاش
contour line	خط میزان منحنی
libra	برج میزان
quantity discount	میزان تخفیف
calorimeter	میزان الحراره
isometric	دارای یک میزان
rate of turn	میزان گردش
rain glass	میزان سنج
tuning	میزان سازی
education stand	میزان تحصیلات
collision rate	میزان برخورد
equilibration	میزان کردن
collimate	میزان کردن
line of cerdit	میزان اعتبار
hygrometer	میزان الرطوبه
consumption rate	میزان مصرف
knock rating	میزان بهسوزی
failure rate	میزان خرابی
evaporimter	میزان تبخیر
lapse rate	میزان افت
error rate	میزان خطا
module	اندازه میزان
damage criteria	میزان خسارات
admission rate	میزان پذیرش
standardization	میزان کردن
tuned	میزان شده
quantum	درجه میزان
demand surface	میزان تقاضا
delta librae	دلتا- میزان
rate of output	میزان تولید
rate of loading	میزان بارگذاری
rate of climb	میزان صعود
degree of protection	میزان حفافت
rate of flow	میزان جریان
decrement	میزان کاهش
data rate	میزان داده
isometrics	دارای یک میزان
rate of spending	میزان مخارج
modules	اندازه میزان
effectiveness	میزان تاثیر
setscrew	پیچ میزان
birthrate	میزان موالید
degree of risk	میزان خطر
beta librae	بتا- میزان
shear modulus	میزان سختپایی
discount rate	میزان تخفیف
credit rating	میزان اعتبار
alpha librae	الفا- میزان
rain glass	میزان الهوا
humidity	میزان رطوبت
conductance	میزان هدایت
salinity	میزان شوری
damage criteria	میزان ضایعات
survival rate	میزان ماندگاری
gradient	میزان شیب
allowances	میزان مجاز
tuners	میزان ساز
height adjustment	میزان ارتفاع
aligns	میزان کردن
tuners	میزان کننده
tuner	میزان ساز
resistance adjustment	میزان پایداری
tuner	میزان کننده
aligned	میزان کردن
gradients	میزان شیب
turbidity	میزان کدری
voltage balance	میزان ولتاژ
Richter Scale	میزان ریشتر
performances	میزان کارائی
performance	میزان کارائی
precipitation	میزان بارندگی
tunes	میزان کردن
precipitation	میزان رطوبت
sprinkling	میزان اندک
align	میزان کردن
volume	تعداد میزان
tension adjustment	میزان فشار
availability	میزان دسترسی
amounts	مقدار میزان
amounting	مقدار میزان
amounted	مقدار میزان
amount	مقدار میزان
sensitivity	میزان حساسیت
sensitivities	میزان حساسیت
measure	واحد میزان
meters	مقیاس میزان
meter	مقیاس میزان
speeds	میزان شتاب
volumes	تعداد میزان
speeding	میزان شتاب
speed	میزان شتاب
incidence	میزان بروز
allowance	میزان مجاز
adjustment	میزان کردن