English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
dinner wagon میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
Other Matches
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
hackery ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
freezing mixture نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
hack hammer چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
matrass شیشه گردن دراز که درازمونهای شیمیایی بکارمیبرند
buckhorn استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
stiffening اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
dimity دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
scrim پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
cylinder غلطک
cylinders غلطک
roller غلطک
rollers غلطک
drum غلطک
drummed غلطک
camslide غلطک
pully غلطک
vibrating roller غلطک ارتعاشی
hand roller غلطک دستی
tamping roller غلطک لرزاننده
rolling غلطک زنی
vibrating roller غلطک لرزان
roller conveyor غلطک بالابر
roller conveyor غلطک حمال
pilger roll غلطک زائر
roadwheel غلطک شنی
idle roll غلطک کور
drag roll غلطک کششی
bottom roll غلطک ماتریسی
drum controller غلطک فرمان
grooved roll غلطک شیاردار
guide roller غلطک راهنما
dummy roll غلطک کور
adjustment of rools تنظیم غلطک
center disc roll غلطک دیسکی
hydraulic roller غلطک ئیدرولیکی
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
roller bearing یاطاقان غلطک دار
elliptical roller غلطک بیضی شکل
straightening roll غلطک مستقیم کنی
tandem roller غلطک وزنی پشت سر هم
sheep foot roller غلطک پاچه بزی
roadwheel arm بازوی غلطک شنی
rollers ماشین غلطک زنی
backing roll غلطک پشت بند
carrier حامل غلطک حمال
carriers حامل غلطک حمال
backing pawl غلطک پشت بند
paint roller غلطک رنگ کاری
back up roll غلطک پشت بند
roller ماشین غلطک زنی
tampering غلطک پاچه بزی
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
becking mill غلطک برای افزایش طول
drum miller دستگاه فرز غلطک گردان
flail tank تانک غلطک دار ضد مین
road roller غلطک ویژه جاده صاف کنی
cellular لانه زنبوری خانه خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
paint roller mill غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
rolled asphalt بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
mine sweeper کشتی مین روب غلطک مین جمع کن
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
lodges خانه
lodge خانه
shack خانه
double-fronted خانه دو در
honeycomb خانه خانه
houses خانه
tersellated خانه خانه
honeycombs خانه خانه
homes خانه
dwellings خانه
dwelling خانه
checkered خانه خانه
quarterage خانه
socket خانه
pigeon hole خانه
shacks خانه
sockets خانه
pigeon-hole خانه
pigeon-holes خانه
her house خانه ان زن
her house خانه اش
housed خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
furnace house خانه
house خانه
rooms خانه
alveolate خانه خانه
home خانه
cells خانه
room خانه
lar خانه
within doors در خانه
cell خانه
i was under his roof در خانه
pieds-a-terre خانه
pied-a-terre خانه
houseroom جا در خانه
roommate هم خانه
roommates هم خانه
domicile خانه
cellular خانه خانه
materfamilias زن خانه
lodged خانه
cloisonne خانه خانه
housing خانه ها
houseless بی خانه
door-to-door خانه به خانه
door to door خانه به خانه
cellulated خانه خانه
lares خانه
domiciles خانه
house work خانه داری
house top بام خانه
house to let خانه اجارهای
homebred خانه پرورده
grummet شاگرد خانه
goodwife کدبانوی خانه
housewifery خانه دار
household art فن اداره خانه
hub or hub by خانه دار
domiciles مقر خانه
gynaeceum خانه اندرونی
husbandman سرپرست خانه
home born خانه زاد
housewifely خانه دار
house to get خانه اجارهای
house agent دلال خانه
homemaker خانه دار
chancery دفتر خانه
chequer خانه شطرنج
chop house خوراک خانه
coach house کالسکه خانه
coach house درشکه خانه
coffee house قهوه خانه
coffee room خوارک خانه
coffee shop قهوه خانه
coffeehouse قهوه خانه
convalescent home نقاهت خانه
custom house گمرک خانه
caserne سرباز خانه
bawdy house جنده خانه
bawdy house فاحشه خانه
bastel خانه مستحکم
bindery صحاف خانه
bookbindery صحاف خانه
bordel فاحشه خانه
brick yard اجرپز خانه
cabana خانه کوچک
camera obscura تاریک خانه
dacha خانه ییلاقی
delivery to the home تحویل در خانه
dishouse بی خانه کردن
butler pantry ابدار خانه
frater سفره خانه
freemasons hall فراموش خانه
fuse block خانه فیوز
gambling house قمار خانه
gaming house قمار خانه
earth house خانه زیرزمینی
dwelling house خانه مسکونی
disorderly house خانه بدنام
disorderly house فاحشه خانه
domatophobia خانه هراسی
domicil مقر خانه
domiciliary مربوط به خانه
domiciliate خانه مسکن
door lock کلید خانه
three doors of سه خانه انسوتر
dwelling construction خانه سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com