English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
Other Matches
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
homing mine مین حساس به انعکاس امواج
explodent منفجر شونده منفجر
explosive منفجر شونده
eruptional منفجر شونده
terrain return انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
erumpent منفجر شونده شکوفنده
illumination by reflection روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
detonating محترق شونده منفجر سازنده
methylamine گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
command detonated منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
echoes انعکاس صدا انعکاس موج
echoed انعکاس صدا انعکاس موج
echo انعکاس صدا انعکاس موج
echoing انعکاس صدا انعکاس موج
puffs منفجر کردن منفجر شدن
detonate منفجر شدن یا منفجر کردن
puff منفجر کردن منفجر شدن
puffing منفجر کردن منفجر شدن
detonated منفجر شدن یا منفجر کردن
detonates منفجر شدن یا منفجر کردن
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulates مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
exploding منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodes منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploded منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explode منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
radiation scattering انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
radiological monitoring ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
reactional انعکاس
reflectance انعکاس
reflexion انعکاس
reaction انعکاس
reactions انعکاس
replication انعکاس
reflectiveness انعکاس
reflection انعکاس
anechoic بدون انعکاس
echo انعکاس صدا
reflectance قابلیت انعکاس
echoed انعکاس صدا
echoes انعکاس صدا
atmospheric refraction انعکاس جوی
echoing انعکاس صدا
bottom bounce انعکاس از کف دریا
reflexible انعکاس پذیر
reflection plane صفحه انعکاس
reflexivity انعکاس پذیری
first order reflection انعکاس مرتبه یک
repercussion انعکاس برگشت
reflector الت انعکاس
reflexible قابل انعکاس
reflectance ink جوهر انعکاس
reflexibility انعکاس پذیری
reflecting power قدرت انعکاس
zigzag reflection انعکاس متعدد
internal reflection انعکاس درونی
reflectors الت انعکاس
unexploded منفجر نشده
set off منفجر کردن
blow up منفجر کردن
blow-up منفجر کردن
detonation منفجر کردن
blow-ups منفجر کردن
set off منفجر شدن
fulminates منفجر شدن
buster منفجر یاخوردکننده
detonations منفجر کردن
go off <idiom> منفجر شدن
detonator منفجر کننده
fulminate منفجر شدن
destruct منفجر کردن
demolishing منفجر کردن
demolishes منفجر کردن
fulminated منفجر شدن
demolished منفجر کردن
demolish منفجر کردن
blaster منفجر کننده
bursts منفجر شدن
burst منفجر شدن
burster منفجر کننده
detonators منفجر کننده
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
rotational reflection axis محور چرخش انعکاس
catacoustics مبحث انعکاس صوت
echo sounder انعکاس سنج صدا
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
detonating charge خرج منفجر کننده
detonating agent عامل منفجر کننده
burster tube لوله منفجر کننده
burster course مسیر منفجر کننده
burst انفجار منفجر شدن
exploding منفجر شدن ترکیدن
explodes منفجر شدن ترکیدن
explode منفجر شدن ترکیدن
bursts منفجر کردن انفجار
bursts انفجار منفجر شدن
blow out پنچری منفجر شدن
blasting fuze ماسوره منفجر کننده
detonates منفجر شدن ترکانیدن
detonated منفجر شدن ترکانیدن
exploded منفجر شدن ترکیدن
bursting layer لایههای منفجر کننده
detonate منفجر شدن ترکانیدن
implode از داخل منفجر شدن
primacord net شبکه منفجر کننده
burst منفجر کردن انفجار
blasting machine وسیله منفجر کننده
detonation cord فتیله منفجر کننده
antiphony انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
baffled صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
ice blink سفیدی افق از انعکاس دریا
baffles صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
echo sounding عمق یابی انعکاس صوت
baffling صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
catadioptrics مبحث انعکاس و انکسار نور
echo suppression جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
brightness تغییر شدت انعکاس نور
baffle صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
destructor منفجر کننده عامل انفجاری
dynamited با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
boosters لایی استری منفجر کننده
booster لایی استری منفجر کننده
dynamites با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamite با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamiting با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
backfire منفجر شدن قبل از موقع
backfired منفجر شدن قبل از موقع
backfires منفجر شدن قبل از موقع
explosion ترکش منفجر کردن ترکیدن
backfiring منفجر شدن قبل از موقع
explosions ترکش منفجر کردن ترکیدن
dunnite نوعی ماده منفجر حساس
photogene انعکاس یا تصویر بعدی چیزی در شبکیه
fixed echo انعکاس ثابت روی صفحه رادار
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
snowblink انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
kill تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills تلفات منفجر کردن از بین بردن
keying interval فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
to the echo چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
projective طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
feedback پس دهی فیدبک انعکاس انرژی ازمداری به مدار دیگر
sky man انعکاس عکس برف یا زمین یاشکل ابها در ابرها
luminaire دستگاه نورافکن مرکب ازحباب ودستگاه انعکاس نوروغیره
shuttered fuze ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
sky glow انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
side tone انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
ground swell امواج
glare انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
hertzian waves امواج هرتز
the waves of the sea امواج دریا
emissions انتشار امواج
tidal waves امواج جزرومدی
ground waves امواج زمینی
pulsed امواج ضربانی
radio waves امواج رادیویی
emission انتشار امواج
pulsing ضربان امواج
gravity waves امواج ثقلی
gravitational waves امواج جاذبه
gravitational waves امواج گرانشی
sky wave امواج اسمانی
pulse امواج ضربانی
brain waves امواج مغزی
incoherent waves امواج همدوس
reverberations برگشت امواج
wander wave امواج سیار
electromagnetic waves امواج الکترومگنتیک
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
transient wave امواج سیار
tosser دستخوش امواج
spoondrift ترشح امواج
reverberation برگشت امواج
thermal waves امواج گرمایی
oscilloscope اشکارسازی امواج
interference تداخل امواج
crashing waves امواج خروشان
how از چه طریق
to what extent <adv.> به چه طریق
way طریق
via از طریق
in what way <adv.> به چه طریق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com