Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
English
Persian
archdiocese
ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
Other Matches
canon law
قانون کلیسایی
synods
شورای کلیسایی
benefice
درامد کلیسایی
parochial school
اموزشگاه کلیسایی
synod
شورای کلیسایی
michael
فرشته اعظم
high priest
کشیش اعظم
pegasus
فرس اعظم
Chief Justices
قاضی اعظم
Chief Justice
قاضی اعظم
high priest
کاهن اعظم
the greater lumen
نیر اعظم
pegasi
فرس اعظم
archbishops
اسقف اعظم
major
بیشتر اعظم
majored
بیشتر اعظم
majoring
بیشتر اعظم
Pope
خلیفه اعظم
Popes
خلیفه اعظم
Prime Minister
صدر اعظم
archbishop
اسقف اعظم
Prime Ministers
صدر اعظم
sanction
فتوای کلیسایی سوگند
sanctioned
فتوای کلیسایی سوگند
sanctions
فتوای کلیسایی سوگند
sanctioning
فتوای کلیسایی سوگند
ecumenism
وحدت گرایی کلیسایی
synodic
مربوط به شورای کلیسایی
synodical
مربوط به شورای کلیسایی
beneficed
دارای درامد کلیسایی
prelature
قلمرو اسقف اعظم
archduchess
همسر دوک اعظم
basilica
[کلیسایی با ساختمان مربع شکل]
fortified church
[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
churches
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
church
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
primeminister
رئیس الوزرا صدر اعظم
prelates
اسقف اعظم کشیش ارشد
prelate
اسقف اعظم کشیش ارشد
archdiocesan
وابسته بقلمرو اسقف اعظم
archdiocese
قلمرو مذهبی اسقف اعظم
exarch
نایب السطنه اسقف اعظم
acapella
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
parochialism
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
canonic
مومن باصول کلیسایی سیستم منطقی
to i. anyone to a benefice
درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
Chancellor
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
the sovereign
پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
Chancellors
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
hall-church
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Hallenkirche
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
ambulatory church
[کلیسایی که حرم و نمازخانه آن با رواق جدا شده است.]
prebendal
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebend
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
vicarate
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
lady chapel
کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
lyddite
ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
High Church
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
mediant
یکی ازالحان سرود کلیسایی که حدفاصل بین اهنگ طبیعی صداواوج صدا است
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com