Dictiornary-Farsi | ناحیه بحرانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
critical area	ناحیه بحرانی
critical region	ناحیه بحرانی


Other Matches

critical coupling	کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
blitter	عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany	گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
climacteric	بحرانی
decretive	بحرانی
critical limit	حد بحرانی
decretory	بحرانی
marginal	بحرانی
acute	بحرانی
critical	بحرانی
critical damping	میرائی بحرانی
critical coupling	تزویج بحرانی
juncture	موقع بحرانی
critical current	شدت بحرانی
critical damping	خفیدگی بحرانی
critical assembly	ترتیب بحرانی
critical density	چگالی بحرانی
critical angle	زاویه بحرانی
critical amplification	تقویت بحرانی
acritical	غیر بحرانی
nicks	موقع بحرانی
nicking	موقع بحرانی
nicked	موقع بحرانی
nick	موقع بحرانی
critical velocity	سرعت بحرانی
critical valve	مقدار بحرانی
critical pollution	الودگی بحرانی
critical value	ارزش بحرانی
cretical flow	جریان بحرانی
critical activity	فعالیت بحرانی
critical altitude	ارتفاع بحرانی
razor edge	موقعیت بحرانی
critical	حیاتی بحرانی
critical depth	عمق بحرانی
critical path	مسیر بحرانی
exigent	فشاراور بحرانی
critical height	بلندی بحرانی
Critical Regonalism	منطقه ی بحرانی
critical temperature	دمای بحرانی
critical point	نقطه بحرانی
critical isotherm	هم دمای بحرانی
critical period	دوره بحرانی
critical magnitude	اندازه بحرانی
critical mass	جرم بحرانی
critical height	ارتفاع بحرانی
critical pressure	فشار بحرانی
critical speed	سرعت بحرانی
critical resistance	مقاومت بحرانی
critical frequency	فرکانس بحرانی
critical heat flux	شارحرارتی بحرانی
critical region	منطقه بحرانی
critical point	نقطه بحرانی
critical flow	جریان بحرانی
critical path method	روش مسیر بحرانی
critical path analysis	تحلیل مسیر بحرانی
critical resistance	مقدار مقاومت بحرانی
critical wave legth	طول موج بحرانی
critical temperature	درجه حرارت بحرانی
flood stage	تراز بحرانی طغیان
critically	بطور بحرانی یا وخیم
critical molecular mass	جرم مولکولی بحرانی
critical deformation	تغییر شکل بحرانی
critical grid voltage	ولتاژ بحرانی شبکه
critical date	مدت زمان بحرانی
critical grid current	جریان بحرانی شبکه
critical grid current	شدت بحرانی شبکه
critical concentration	میزان تمرکز بحرانی
critical closing speed	سرعت بحرانی پایین
critical degree of polymerization	درجه بحرانی بسپارش
cpm	روش مسیر بحرانی
critcal fore pressure	فشار حد خلاء بحرانی
critical backing pressure	فشار حد خلاء بحرانی
critical isotherm	منحنی هم دمای بحرانی
critical infinte cylinder	قطر بحرانی استوانه
critical angle of attack	زاویه حمله بحرانی
thermal critical point	نقطه ی بحرانی حرارتی
critical anode distance	فاصله بحرانی اندی
critical heat flux ratio	نسبت شار حرارتی بحرانی
critical grid bias	ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical cooling rate	میزان سرد کنندگی بحرانی
epitasis	دوره بحرانی وشدت مرض
supercritical fluid chromatography	کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
to recover from something	جبران کردن [مثال از بحرانی]
to recover from something	ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
critical build up resistance	مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to recover from something	به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity.	هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
s.f.c	chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
supercritical fluid chromatography/mass	spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner <idiom>	بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
critical path analysis	استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
s.f.c/m.s	mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
demesne	ناحیه
shires	ناحیه
realm	ناحیه
realms	ناحیه
sector	ناحیه
district	ناحیه
zone	ناحیه
sectors	ناحیه
zones	ناحیه
sympatric	هم ناحیه
subregion	ناحیه
districts	ناحیه
shire	ناحیه
situs	ناحیه
wards	ناحیه
regions	ناحیه
output area	ناحیه
local <adj.>	ناحیه ای
range	ناحیه
regional <adj.>	ناحیه ای
ranged	ناحیه
region	ناحیه
ranges	ناحیه
reach	ناحیه
reached	ناحیه
reaches	ناحیه
areas	ناحیه
area	ناحیه
proclimax	ناحیه
partitions	ناحیه
ward	ناحیه
reaching	ناحیه
partition	ناحیه
range of adjustment	ناحیه تنظیم
naval district	ناحیه دریایی
zone of contact	ناحیه تماس
residential area	ناحیه مسکونی
measuring range	ناحیه ی سنجش
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
littoral	ناحیه ساحلی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
input area	ناحیه ورودی
indifference zone	ناحیه خنثی
hypnogenic zone	ناحیه خواب زا
sciatic	ناحیه چاربند
heat affected zone	ناحیه پیوند
goldfield	ناحیه زرخیز
scan area	ناحیه پیمایش
motor area	ناحیه حرکتی
recording eara	ناحیه ضبط
range of variation	ناحیه انحراف
range of variation	ناحیه تغییر
range of storke	ناحیه ضربه
radius of action	ناحیه رانندگی
pyramidal area	ناحیه هرمی
overflow area	ناحیه سرریز
output area	ناحیه خروجی
oral zone	ناحیه دهانی
gold field	ناحیه زرخیز
genital zone	ناحیه تناسلی
storage area	ناحیه انبارش
dead space	ناحیه کور
depletion area	ناحیه تخلیه
suppressor area	ناحیه بازدارنده
telephone area	ناحیه اتصال
territorialization	ایجاد ناحیه
the abdominal region	ناحیه شکم
touch spot	ناحیه بساوشی
two phase region	ناحیه دو فازی
wernicke's area	ناحیه ورنیکه
soft spot	ناحیه نشست
depletion barrier	ناحیه تخلیه
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
frequency region	ناحیه فرکانس
sector commander	فرمانده ناحیه
forbidden zone	ناحیه ممنوع
silva	ناحیه جنگلی
fixed area	ناحیه ثابت
skid row	ناحیه پست
edge zone	ناحیه لبه
depletion layer	ناحیه تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
work area	ناحیه کاری
districts	ناحیه نظامی
regions	ناحیه فضا
regions	ناحیه نظامی
regions	ناحیه عملیات
audio range	ناحیه صوتی
part	سهم ناحیه
arid area	ناحیه خشک
area search	جستجوی ناحیه
Equator	ناحیه استوایی
active area	ناحیه فعال
zone	منطقه ناحیه
erogenous zones	ناحیه شهوتزا
zones	منطقه ناحیه
erogenous zone	ناحیه شهوتزا
district	ناحیه نظامی
sector	خط کش ریاضی ناحیه
sectors	خط کش ریاضی ناحیه
lumbar	ناحیه کمر
region	ناحیه عملیات
Sept	ناحیه محصو
baffle area	ناحیه کور
region	ناحیه نظامی
climatic region	ناحیه اقلیمی
region	ناحیه فضا
common area	ناحیه مشترک