Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
trust territory
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
Other Matches
security council
شورای امنیت سازمان ملل متحد
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
security council
شورای امنیت
ibi
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
u.n.
سازمان ملل متحد
united nations organization
سازمان ملل متحد
United Nations
سازمان ملل متحد
federative
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
British Standards Institute
سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
general assmbly of the united nations
مجمع عمومی سازمان ملل متحد
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
dumbarton oaks conference
شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
sub domain
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
secret police
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
botany
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
tutoship
قیمومت
wardship
قیمومت
mandated
قیمومت
protectorate
قیمومت
tutelage
قیمومت
mandates
قیمومت
cuardianship
قیمومت
trusteeship
قیمومت
protectorates
قیمومت
mandating
قیمومت
tutorship
قیمومت
tutorage
قیمومت
mandate
قیمومت
guardianship
قیمومت
tutorials
مربوط به قیمومت
department of trusteeship
اداره قیمومت
patronage
سرپرستی قیمومت
tutorial
مربوط به قیمومت
mandated
حکم قیمومت
deparment of trusteeship
اداره قیمومت
mandating
حکم قیمومت
mandate
حکم قیمومت
mandates
حکم قیمومت
letters of administration
اختیارنامه قیمومت
mandate
تحت قیمومت دراوردن
mandates
تحت قیمومت دراوردن
wardship
اداره و یامقام قیمومت
mandated territory
سرزمین تحت قیمومت
mandating
تحت قیمومت دراوردن
mandated
تحت قیمومت دراوردن
international labour organization
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structure
سازمان سازمان دادن
structuring
سازمان سازمان دادن
apparatus
[machinery]
سازمان
[سازمان اداری ]
structures
سازمان سازمان دادن
to mandate a territory to a country
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
board of governors
شورای مدیران
councils of war
شورای نظامی
guardian council
شورای نگهبان
teachers' institute
شورای اموزگاران
court martiall
شورای نظامی
council ofwar
شورای نظامی
council of physicians
شورای پزشکی
council of physicians
شورای پزشکان
council ofwar
شورای جنگ
council of ministers
شورای وزیران
pontifex
شورای مذهبی
parish council
شورای محلی
synods
شورای کلیسایی
synod
شورای کلیسایی
council of war
شورای نظامی
councils of war
شورای جنگ
economic council
شورای اقتصادی
council of war
شورای جنگ
nordic council
شورای شمالی
security
امنیت
safety
امنیت
peacefulness
امنیت
column research council
شورای تحقیق بر ستونها
council of entent
شورای حسن تفاهم
council of economic advisers
شورای مشاوران اقتصادی
college entrance examinations board
شورای امتحانات ورودی
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
synodical
مربوط به شورای کلیسایی
synodic
مربوط به شورای کلیسایی
the national consultative assembly
مجلس شورای ملی
national consulative assembly
مجلس شورای ملی
ceeb (college entrance examination board
شورای امتحانات ورودی
security council
شورای حفافتی یکان
legislative assembly
مجلس شورای ملی
executive council
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
executive
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
security service
اداره امنیت
angle of safety
زاویه امنیت
safety
امنیت محفوفیت
buffer distance
حاشیه امنیت
data security
امنیت داده ها
physical security
امنیت فیزیکی
internal security
امنیت داخلی
buffer distance
محوطه امنیت
external security
امنیت خارجی
national security
امنیت ملی
computer security
امنیت کامپیوتر
security
اداره امنیت
safety fork
دوشاخه امنیت
job security
امنیت شغلی
security force
اداره امنیت
town meeting
انجمن بلدی شورای شهری
duma
مجلس شورای منتخب شهر
pontifex
عضو شورای کشیشان کاتولیک
deputy of the parliament
وکیل مجلس شورای ملی
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
to hunker down
در پی امنیت و آسایش بودن
area of uncertainity
محوطه عدم امنیت
Department of Homeland Security
[DHS]
وزارتخانه امنیت کشور
flight clearance
تعیین امنیت پرواز
healt and safety commision
کمیسیون سلامت و امنیت
software security
امنیت نرم افزاری
international council
شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
displacement
امنیت در آدرس اندیس دار
internal security
امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
stability
امنیت داخلی ثبات سیاسی
elevation of security
بالا بردن حاشیه امنیت
nordic council
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
duma
انجمن شهر مجلس شورای روسیه تزاری
minimum clearance
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
witan
اعیان و اسقفان و پیرانی که در شورای سلطنتی شرکت میکردند
farmer general
مستاجرمالیات بخش درفرانسه از7961 تاتشکیل شورای ملی
margin
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margins
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
police action
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
federated
متحد
allied
متحد
federates
متحد
married
متحد
confederates
متحد
in league
متحد
confederate
متحد
federating
متحد
federate
متحد
conjunct
متحد
united
متحد
associates
متحد
unified
متحد
one
متحد
associating
متحد
ones
متحد
associated
متحد
corporate
متحد
associate
متحد
federal
متحد
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
crest clearing graph
نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
uniforms
متحد الشکل
uniform
متحد الشکل
unify
متحد کردن
ally
متحد کردن
unites
متحد کردن
federating
متحد کردن
uniting
متحد کردن
federate
متحد کردن
unifying
متحد کردن
unifies
متحد کردن
unite
متحد کردن
federated
متحد کردن
federates
متحد کردن
running mate
متحد انتخاباتی
running mates
متحد انتخاباتی
nexus
گروه متحد
realigning
متحد شدن
to make common cause
متحد شدن
realigned
متحد شدن
unified
متحد شده
close-knit
صمیمی و متحد
unified command
فرماندهی متحد
unifier
متحد کننده
realign
متحد شدن
allying
متحد کردن
unitive
متحد کننده
realigns
متحد شدن
accrete
متحد کردن
bands
متحد کردن
band
متحد کردن
concentric
متحد المرکز
band
متحد شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com