Dictiornary-Farsi | ناحیه رانندگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
radius of action	ناحیه رانندگی


Other Matches

blitter	عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany	گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
driving licences	گواهینامه رانندگی
driving	موثر رانندگی
drive	رانندگی کردن
chauffeur	رانندگی کردن
chauffeured	رانندگی کردن
chauffeuring	رانندگی کردن
chauffeurs	رانندگی کردن
driving licence	گواهینامه رانندگی
motoring offences	جرائم رانندگی
drives	رانندگی کردن
staging	رانندگی کالسکه
driving experience	تجربه رانندگی
driving licenses	گواهینامه رانندگی
wheel gloves	دستکش رانندگی
drive	رانندگی ارابه مسابقهای
drunken driving	رانندگی در حال مستی
road traffic offences	جرائم راهنمایی و رانندگی
drives	رانندگی ارابه مسابقهای
to drive a car	رانندگی کردن خودرویی
pull ahead	جلو زدن [در رانندگی]
karting	رانندگی با اتومبیل کوچک
He drives recklessly.	بی احتیاط رانندگی می کند
There is nothing to be afraid of in driving.	رانندگی که ترس ندارد.
vehicle registration office	اداره راهنمایی و رانندگی
traffic court	دادگاه تخلفات رانندگی
department of motor vehicles [DMV] [American E]	اداره راهنمایی و رانندگی
to drive on dimmed [dipped] headlights	با نور پایین رانندگی کردن
Road signs	علائم راهنمایی و رانندگی جاده
traffic court	دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
Here ist my driving licence card.	بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
reduced lighting	حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
cell phone users while driving	کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .	رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
iceboat	قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
to pass your driver's license test at the first attempt	آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
to jink [colloquial] [British English]	در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
sympatric	هم ناحیه
range	ناحیه
ranged	ناحیه
local <adj.>	ناحیه ای
regional <adj.>	ناحیه ای
subregion	ناحیه
ranges	ناحیه
reached	ناحیه
reach	ناحیه
reaches	ناحیه
situs	ناحیه
reaching	ناحیه
output area	ناحیه
areas	ناحیه
shire	ناحیه
shires	ناحیه
realm	ناحیه
realms	ناحیه
zone	ناحیه
area	ناحیه
partitions	ناحیه
region	ناحیه
proclimax	ناحیه
regions	ناحیه
demesne	ناحیه
ward	ناحیه
partition	ناحیه
district	ناحیه
wards	ناحیه
districts	ناحیه
sectors	ناحیه
zones	ناحیه
sector	ناحیه
edge zone	ناحیه لبه
two phase region	ناحیه دو فازی
telephone area	ناحیه اتصال
territorialization	ایجاد ناحیه
fixed area	ناحیه ثابت
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
frequency region	ناحیه فرکانس
forbidden zone	ناحیه ممنوع
genital zone	ناحیه تناسلی
gold field	ناحیه زرخیز
goldfield	ناحیه زرخیز
touch spot	ناحیه بساوشی
heat affected zone	ناحیه پیوند
suppressor area	ناحیه بازدارنده
measuring range	ناحیه ی سنجش
recording eara	ناحیه ضبط
range of variation	ناحیه انحراف
range of variation	ناحیه تغییر
motor area	ناحیه حرکتی
range of storke	ناحیه ضربه
range of adjustment	ناحیه تنظیم
naval district	ناحیه دریایی
pyramidal area	ناحیه هرمی
oral zone	ناحیه دهانی
output area	ناحیه خروجی
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
residential area	ناحیه مسکونی
storage area	ناحیه انبارش
soft spot	ناحیه نشست
skid row	ناحیه پست
hypnogenic zone	ناحیه خواب زا
indifference zone	ناحیه خنثی
silva	ناحیه جنگلی
input area	ناحیه ورودی
sector commander	فرمانده ناحیه
intermediate zone	ناحیه ی میانی
sciatic	ناحیه چاربند
scan area	ناحیه پیمایش
littoral	ناحیه ساحلی
overflow area	ناحیه سرریز
wernicke's area	ناحیه ورنیکه
slum	ناحیه فقیرنشین
district	ناحیه نظامی
districts	ناحیه نظامی
erogenous zone	ناحیه شهوتزا
erogenous zones	ناحیه شهوتزا
Equator	ناحیه استوایی
terrain	زمین ناحیه
regionalism	ناحیه گرایی
lumbar	ناحیه کمر
zones	منطقه ناحیه
sectors	خط کش ریاضی ناحیه
sector	خط کش ریاضی ناحیه
the abdominal region	ناحیه شکم
slums	ناحیه فقیرنشین
region	ناحیه فضا
region	ناحیه نظامی
region	ناحیه عملیات
regions	ناحیه فضا
regions	ناحیه نظامی
regions	ناحیه عملیات
part	سهم ناحیه
Sept	ناحیه محصو
zone	منطقه ناحیه
active area	ناحیه فعال
area search	جستجوی ناحیه
common area	ناحیه مشترک
zone of contact	ناحیه تماس
dead space	ناحیه کور
depletion zone	ناحیه تخلیه
commutation zone	ناحیه کموتاسیون
critical region	ناحیه شاخص
critical region	ناحیه بحرانی
buffer area	ناحیه میانگیر
critical area	ناحیه بحرانی
climatic region	ناحیه اقلیمی
depletion area	ناحیه تخلیه
depletion barrier	ناحیه تخلیه
arid area	ناحیه خشک
audio range	ناحیه صوتی
work area	ناحیه کاری
baffle area	ناحیه کور
depletion layer	ناحیه تخلیه
boom swing	ناحیه لرزش
broca's area	ناحیه بروکا
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
primary projection area	ناحیه فرافکنی نخستین
zonule	منطقه یا ناحیه کوچک
tertiary projection area	ناحیه فرافکنی سوم
primary sensory area	ناحیه حسی نخستین
poplitaeal	مربوط به ناحیه رکبی
sylva	درختان جنگلی یک ناحیه
shielding region	ناحیه حفافت کننده
coagulation	تجمع مواد در یک ناحیه
to level off	یکنواخت شدن [ناحیه ای]
rimland	حومه ناحیه مرکزی
to level off	مسطح شدن [ناحیه ای]
regionalistic	منطقهای ناحیه گرای
regionalist	منطقهای ناحیه گرای
neck of the woods <idiom>	ناحیه یا قسمتی از کشور
space charge	ناحیه بار فضا
fingerprint region	ناحیه اثر انگشتی
interference area	ناحیه ی تداخل امواج
interference zone	ناحیه ی تداخل امواج
hot temperature zone	ناحیه بسیار گرم
delinquency area	ناحیه بزه خیز
crygenic region	ناحیه انجماد سنجی
heating zone	منطقه یا ناحیه حرارتی
catchment areas	ناحیه تحت پوشش
catchment area	ناحیه تحت پوشش
local area network	شبکه ناحیه محلی
pale	ناحیه محصور قلمروحدود
climate	ناحیه اوضاع جوی
papa	پاپ کشیش ناحیه
geiger muller region o. plateau	ناحیه گایگر مولر
climates	ناحیه اوضاع جوی
high frequency range	ناحیه ی فرکانس بالا
executive area	ناحیه هماهنگ ساز
domain	ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
papas	پاپ کشیش ناحیه
drilling range	ناحیه مته کاری
forbidden energy zone	ناحیه انرژی ممنوع
long wave range	ناحیه موج بلند
coalfields	ناحیه ذغال خیز
breadbasket	معده ناحیه حاصلخیز
auditory projection area	ناحیه ادراک شنیداری
popliteal	مربوط به ناحیه رکبی
winging	قسمتی از یک بخش یا ناحیه
bailiwick	ناحیه قلمرو مامور