English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
region ناحیه عملیات
regions ناحیه عملیات
Search result with all words
naval district ناحیه عملیات دریایی
Other Matches
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
partition ناحیه
partitions ناحیه
demesne ناحیه
sympatric هم ناحیه
area ناحیه
range ناحیه
situs ناحیه
subregion ناحیه
ranged ناحیه
ranges ناحیه
areas ناحیه
proclimax ناحیه
shire ناحیه
sector ناحیه
sectors ناحیه
output area ناحیه
districts ناحیه
shires ناحیه
realm ناحیه
realms ناحیه
zone ناحیه
zones ناحیه
district ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
region ناحیه
reached ناحیه
reaching ناحیه
regions ناحیه
wards ناحیه
reach ناحیه
ward ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
reaches ناحیه
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
gold field ناحیه زرخیز
goldfield ناحیه زرخیز
genital zone ناحیه تناسلی
zones منطقه ناحیه
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
frequency region ناحیه فرکانس
range of storke ناحیه ضربه
range of adjustment ناحیه تنظیم
radius of action ناحیه رانندگی
pyramidal area ناحیه هرمی
fixed area ناحیه ثابت
forbidden zone ناحیه ممنوع
zone منطقه ناحیه
range of variation ناحیه تغییر
heat affected zone ناحیه پیوند
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
region ناحیه نظامی
district ناحیه نظامی
region ناحیه فضا
slums ناحیه فقیرنشین
littoral ناحیه ساحلی
naval district ناحیه دریایی
lumbar ناحیه کمر
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
measuring range ناحیه ی سنجش
oral zone ناحیه دهانی
regions ناحیه فضا
indifference zone ناحیه خنثی
input area ناحیه ورودی
intermediate zone ناحیه ی میانی
part سهم ناحیه
overflow area ناحیه سرریز
districts ناحیه نظامی
output area ناحیه خروجی
sector خط کش ریاضی ناحیه
regions ناحیه نظامی
sectors خط کش ریاضی ناحیه
motor area ناحیه حرکتی
range of variation ناحیه انحراف
common area ناحیه مشترک
critical region ناحیه شاخص
area search جستجوی ناحیه
storage area ناحیه انبارش
dead space ناحیه کور
wernicke's area ناحیه ورنیکه
soft spot ناحیه نشست
skid row ناحیه پست
work area ناحیه کاری
zone of contact ناحیه تماس
silva ناحیه جنگلی
baffle area ناحیه کور
critical region ناحیه بحرانی
critical area ناحیه بحرانی
suppressor area ناحیه بازدارنده
territorialization ایجاد ناحیه
climatic region ناحیه اقلیمی
the abdominal region ناحیه شکم
telephone area ناحیه اتصال
commutation zone ناحیه کموتاسیون
buffer area ناحیه میانگیر
touch spot ناحیه بساوشی
broca's area ناحیه بروکا
two phase region ناحیه دو فازی
slum ناحیه فقیرنشین
boom swing ناحیه لرزش
depletion barrier ناحیه تخلیه
depletion layer ناحیه تخلیه
scan area ناحیه پیمایش
active area ناحیه فعال
erogenous zone ناحیه شهوتزا
residential area ناحیه مسکونی
erogenous zones ناحیه شهوتزا
Equator ناحیه استوایی
arid area ناحیه خشک
edge zone ناحیه لبه
recording eara ناحیه ضبط
sciatic ناحیه چاربند
depletion zone ناحیه تخلیه
Sept ناحیه محصو
audio range ناحیه صوتی
regionalism ناحیه گرایی
terrain زمین ناحیه
depletion area ناحیه تخلیه
sector commander فرمانده ناحیه
long wave range ناحیه موج بلند
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
catchment area ناحیه تحت پوشش
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
climates ناحیه اوضاع جوی
coalfields ناحیه ذغال خیز
coalfield ناحیه ذغال خیز
climate ناحیه اوضاع جوی
fingerprint region ناحیه اثر انگشتی
local area network شبکه ناحیه محلی
coal field ناحیه زغال خیز
catchment areas ناحیه تحت پوشش
executive area ناحیه هماهنگ ساز
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
delinquency area ناحیه بزه خیز
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
interference area ناحیه ی تداخل امواج
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
papas پاپ کشیش ناحیه
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
geiger muller region o. plateau ناحیه گایگر مولر
drilling range ناحیه مته کاری
papa پاپ کشیش ناحیه
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
domain ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
zonule منطقه یا ناحیه کوچک
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
pale ناحیه محصور قلمروحدود
paler ناحیه محصور قلمروحدود
palest ناحیه محصور قلمروحدود
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
palatinate ناحیه قلمرو کنت
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
zones ناحیه دسته بندی
zone ناحیه دسته بندی
pierian وابسته به ناحیه پیریا
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
regionalist منطقهای ناحیه گرای
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
motor perceptual region ناحیه حرکتی- ادراکی
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
rimland حومه ناحیه مرکزی
space charge ناحیه بار فضا
shielding region ناحیه حفافت کننده
sylva درختان جنگلی یک ناحیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com