Dictiornary-Farsi | ناحیه لرزش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
boom swing	ناحیه لرزش


Other Matches

blitter	عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany	گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
tremor	لرزش
tremors	لرزش
flutter	لرزش
quaked	لرزش
frissons	لرزش
fluttered	لرزش
frisson	لرزش
trembling	لرزش
tremulously	با لرزش
tremblement	لرزش
tremour	لرزش
tremolo	لرزش
vibration	لرزش
fluttering	لرزش
fremitus	لرزش
quaking	لرزش
palpitations	لرزش
quake	لرزش
succussion	لرزش
flutters	لرزش
palpitation	لرزش
quakes	لرزش
shaking	لرزش تزلزل
tremulant	ترسان لرزش
titubation	لرزش تلوتلوخوردن
tremulous	لرزش دار
shimmey	لرزش داشتن
shimmy	لرزش داشتن
flutters	لرزش اهتزاز
succussion	لرزش مایعات
fluttering	لرزش اهتزاز
shake	لرزش تزلزل
shake	لرزش نوسان
shakes	لرزش تزلزل
fluttered	لرزش اهتزاز
flutter	لرزش اهتزاز
shaking	لرزش نوسان
shakes	لرزش نوسان
trill	لرزش صدا
trilled	لرزش صدا
trepidation	لرزش رعشه
magnetic ripple	لرزش مغناطیسی
thirl	لرزش طنین
quaked	لرزش داشتن
quakes	لرزش داشتن
quaking	لرزش داشتن
tremolant	موجد لرزش
tremulant	لرزش دار
tremolant	لرزش دار
aflutter	در حال لرزش
trills	لرزش صدا
quake	لرزش داشتن
sbend distortion	لرزش تصویر رادار
tirl	مرتعش کردن لرزش
tremolo	لرزش صدا تحریر
vibration	لرزش ماساژ دادن
As you make your bed so you must lie on it <idiom>	هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
vibratile	قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
scurve distortion	لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
quavers	لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered	لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver	لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering	لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
To accpt the consequences . to face the music .	پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
sbend distortion	لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
ranged	ناحیه
district	ناحیه
demesne	ناحیه
partition	ناحیه
proclimax	ناحیه
ranges	ناحیه
output area	ناحیه
range	ناحیه
reach	ناحیه
reached	ناحیه
reaches	ناحیه
reaching	ناحیه
shires	ناحیه
realm	ناحیه
realms	ناحیه
region	ناحیه
zone	ناحیه
regional <adj.>	ناحیه ای
ward	ناحیه
wards	ناحیه
partitions	ناحیه
regions	ناحیه
areas	ناحیه
local <adj.>	ناحیه ای
shire	ناحیه
zones	ناحیه
sympatric	هم ناحیه
sectors	ناحیه
area	ناحیه
subregion	ناحیه
districts	ناحیه
sector	ناحیه
situs	ناحیه
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
common area	ناحیه مشترک
frequency region	ناحیه فرکانس
genital zone	ناحیه تناسلی
gold field	ناحیه زرخیز
goldfield	ناحیه زرخیز
heat affected zone	ناحیه پیوند
climatic region	ناحیه اقلیمی
residential area	ناحیه مسکونی
depletion zone	ناحیه تخلیه
depletion area	ناحیه تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
edge zone	ناحیه لبه
fixed area	ناحیه ثابت
forbidden zone	ناحیه ممنوع
dead space	ناحیه کور
critical region	ناحیه شاخص
depletion barrier	ناحیه تخلیه
critical region	ناحیه بحرانی
critical area	ناحیه بحرانی
commutation zone	ناحیه کموتاسیون
hypnogenic zone	ناحیه خواب زا
indifference zone	ناحیه خنثی
radius of action	ناحیه رانندگی
range of adjustment	ناحیه تنظیم
range of storke	ناحیه ضربه
range of variation	ناحیه تغییر
silva	ناحیه جنگلی
range of variation	ناحیه انحراف
recording eara	ناحیه ضبط
the abdominal region	ناحیه شکم
scan area	ناحیه پیمایش
sciatic	ناحیه چاربند
territorialization	ایجاد ناحیه
sector commander	فرمانده ناحیه
suppressor area	ناحیه بازدارنده
storage area	ناحیه انبارش
soft spot	ناحیه نشست
pyramidal area	ناحیه هرمی
overflow area	ناحیه سرریز
input area	ناحیه ورودی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
zone of contact	ناحیه تماس
work area	ناحیه کاری
measuring range	ناحیه ی سنجش
motor area	ناحیه حرکتی
telephone area	ناحیه اتصال
wernicke's area	ناحیه ورنیکه
naval district	ناحیه دریایی
oral zone	ناحیه دهانی
output area	ناحیه خروجی
two phase region	ناحیه دو فازی
touch spot	ناحیه بساوشی
skid row	ناحیه پست
buffer area	ناحیه میانگیر
zones	منطقه ناحیه
regions	ناحیه عملیات
district	ناحیه نظامی
erogenous zone	ناحیه شهوتزا
region	ناحیه عملیات
regions	ناحیه فضا
regions	ناحیه نظامی
erogenous zones	ناحیه شهوتزا
Equator	ناحیه استوایی
terrain	زمین ناحیه
part	سهم ناحیه
regionalism	ناحیه گرایی
sectors	خط کش ریاضی ناحیه
sector	خط کش ریاضی ناحیه
lumbar	ناحیه کمر
zone	منطقه ناحیه
littoral	ناحیه ساحلی
active area	ناحیه فعال
region	ناحیه نظامی
audio range	ناحیه صوتی
broca's area	ناحیه بروکا
slum	ناحیه فقیرنشین
slums	ناحیه فقیرنشین
region	ناحیه فضا
baffle area	ناحیه کور
districts	ناحیه نظامی
Sept	ناحیه محصو
area search	جستجوی ناحیه
arid area	ناحیه خشک
paler	ناحیه محصور قلمروحدود
pale	ناحیه محصور قلمروحدود
poplitaeal	مربوط به ناحیه رکبی
rimland	حومه ناحیه مرکزی
sylva	درختان جنگلی یک ناحیه
reverse flow regin	ناحیه جریان معکوس
papa	پاپ کشیش ناحیه
regionalistic	منطقهای ناحیه گرای
zones	ناحیه دسته بندی
long wave range	ناحیه موج بلند
popliteal	مربوط به ناحیه رکبی
local area network	شبکه ناحیه محلی
primary projection area	ناحیه فرافکنی نخستین
palest	ناحیه محصور قلمروحدود
catchment area	ناحیه تحت پوشش