Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
d. of constitution
نازکی وجود
Other Matches
fragilely
به نازکی
extenuation
نازکی
exility
نازکی
gauziness
نازکی
flimsiness
نازکی
fragility
نازکی
nicely
نازکی
thinness
نازکی
tenuity
نازکی
frangibility
نازکی فریفی
d. of feeling
نازکی احساسات
exquisiteness
حساسیت نازکی طبع
chromosphere
لایه نازکی از گازهای نسبتاشفاف
deposit
پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
fibre optics
انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
deposits
پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
reversing layer
لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
swizzle stick
چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
deposit
لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
deposits
لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
xylotomy
برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی
ink jet printer
دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
corona
سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
reed valve
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
coronas
سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
shim
واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
scrim
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
cross flow
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
palnut
مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
existences
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
entity
وجود
entities
وجود
individuation
وجود
in spite
با وجود
neer do well or well
پی وجود
despite
با وجود
existence
وجود
being
وجود
personality
وجود
personalities
وجود
presence
وجود
Despite the fact that…
با وجود اینکه
begetter
وجود اور
pre existence
تقدم وجود
exists
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
non ego
غیر وجود
pantheist
معتقدبوحدت وجود
essence
وجود ماهیت
drink hail
گوارای وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
d. constitution
وجود نازک
none the less
با وجود این
to be there
وجود داشتن
quality
وجود خصوصیت
qualities
وجود خصوصیت
persons
وجود ذات
person
وجود ذات
be
وجود داشتن
self assertiveness
ابراز وجود
fact
وجود مسلم
preexistence
تقدم وجود
reality
اصالت وجود
realities
اصالت وجود
facts
وجود مسلم
virus
وجود دارد
viruses
وجود دارد
in spite of that
با وجود این
nonetheless
بااین وجود
individuality
وجود فردی
regardless
با وجود علیرغم
system
اصول وجود
universe
عالم وجود
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
systems
اصول وجود
and there an end.
و پایان وجود دارد.
animalization
وجود مواد حیوانی
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
preexistent
دارای تقدم در وجود
preexist
قبلا وجود داشتن
oxaluria
وجود جوهر ترشک
know nothing
منکر وجود خدا
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
numen
وجود الهی خدا
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
for all that
با وجود همه اینها
hematuria
وجود خون در ادرار
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
nevertheless
با این وجود علیرغم
cosmos
نظام عالم وجود
beget
سبب وجود شدن
begets
سبب وجود شدن
begetting
سبب وجود شدن
pantheism
ایین وحدت وجود
atheism
انکار وجود خدا
objectives
دارای وجود خارجی
objective
دارای وجود خارجی
cosmologies
نظام عالم وجود
cosmology
نظام عالم وجود
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
react
تغییر به علت وجود یک ماده
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
However hard he tried ...
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
Where theres will theres a way .
<proverb>
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
cosmogony
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
There is no reason to do something
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
There's no danger of that happening again.
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Ah, what the heck!
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
residents
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
xanthoma
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Inquietude
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
She loves him in spite lf sll his faults .
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
deque
یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
There are ine milion book (volumes)in this library.
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
The chances of a soloution are bleak.
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
windage
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
Trinity
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
non striker
توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
reticle
تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
addressing
دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
crevice corrosion
خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
I don't think there's any question about it.
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
standard
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
There is no pleasure without pain .
<proverb>
هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
standards
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
double coincidence of wants
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
notation
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
laid paper
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
notations
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
escarpments
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
Where the carcass is there the ravens will collect together.
<proverb>
هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
escarpment
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
It is all over between them . They are thru with each other .
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com