English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Did you deliver my letter to your father ? نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
Other Matches
Your father is right (in the right) حق با پدرت است
cumulative delivery diagram منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
negotiatory قرار دادی
default condition وضعیت قرار دادی
Touché! خوب جواب دادی!
default value ارزش قرار دادی
default option انتخاب قرار دادی
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
You gave me the wrong key . کلیدی که به من دادی عوضی بود
Why did you give away your business patern ? چرا شریک خودت را لو دادی ؟
formal لباس رسمی شب قرار دادی
impact shipment کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
Are you out of your mind? مگر عقلت کم است ( از دست دادی ) ؟
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificates رضایت نامه شهادت نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
procurement rate نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
deliveries تحویل
process تحویل
devolvement تحویل
solstice تحویل
processes تحویل
bailment تحویل
landing, storage, delivery تحویل
transter تحویل
livery تحویل
liveries تحویل
delivery تحویل
utilization تحویل
frees تحویل
freeing تحویل
prehension تحویل
free تحویل
freed تحویل
bailee تحویل گیرنده
free docks تحویل در بارانداز
period of delivery دوره تحویل
LSD نگهداری تحویل
delivering تحویل دادن
forward delivery تحویل به وعده
delivering تحویل تسلیم
forward delivery تحویل دراینده
to deliver over تحویل دادن
takeover تحویل گیری
takeovers تحویل گیری
bailment تحویل جنس
free on quay تحویل دراسکله
hand over تحویل دادن
surrendered تحویل دادن
surrenders تحویل دادن
rendition پرداخت تحویل
renditions پرداخت تحویل
fob تحویل کشتی
prompt delivery تحویل فوری
shortchange کم تحویل دادن
take delivery of تحویل گرفتن
take over تحویل گرفتن
terminal price قیمت تحویل
theft, pilferage, non delivery عدم تحویل
transferee تحویل گیرنده
to take over تحویل گرفتن
polytropic تحویل برزخ
pick up and delivery بارگیری و تحویل
irreducibility تحویل ناپذیری
acceptance tests آزمایشهای تحویل
deliverer تحویل دهنده
delivered تحویل شده
deliver تحویل دادن
surrender تحویل دادن
delivers تحویل دادن
transfers واگذاری تحویل
transferring واگذاری تحویل
transfer واگذاری تحویل
recorded delivery تحویل سفارشی
to hand over تحویل دادن
delivery terms نحوه تحویل
delivery date تاریخ تحویل
render تحویل دادن
rendered تحویل دادن
delivery terms شرایط تحویل
smooth delivery تحویل بی اشکال
forwarded <adj.> <past-p.> تحویل شده
consigned <adj.> <past-p.> تحویل شده
supplying تحویل ذخیره
renders تحویل دادن
committed <adj.> <past-p.> تحویل شده
delivery free تحویل رایگان
ex mill تحویل در کارخانه
ex factory تحویل در کارخانه
transference تحویل حواله
cash dispenser تحویل دارخودکار
cash dispensers تحویل دارخودکار
delivery to the home تحویل در خانه
delivery valve سوپاپ تحویل
delivery table میز تحویل
demand satisfaction تحویل درخواستها
delivery speed سرعت تحویل
cargo delivery تحویل بار
delivery side سمت تحویل
delivery order حواله تحویل
delivery notice اعلامیه تحویل
delivery note حواله تحویل
supplying تحویل دادن
supply تحویل ذخیره
catcher's side سوی تحویل
supplied تحویل دادن
supplied تحویل ذخیره
supply تحویل دادن
delivered at frontier تحویل در مرز
exs تحویل از کشتی
exq تحویل در بارانداز
deliverable state در حالت تحویل
delivered <adj.> <past-p.> تحویل شده
deliverable قابل تحویل
delivery قبض و اقباض تحویل
franco alongside ship تحویل کنار کشتی
turn over to the police تحویل پلیس دادن
procurement تهیه و تحویل اماد
delivery order دستور تحویل کالا
overdue goods کالاهای تحویل نشده
delivery تحویل کالا دادن
procure تهیه و تحویل اماد
procured تهیه و تحویل اماد
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
exw تحویل در محل تولید
fot تحویل روی کامیون
receipts بزهکاران را تحویل گرفتن
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
for تحویل روی قطار
destination port بندر تحویل کالا
named place of delivery at frontier تحویل در مرز مشخص
receipt بزهکاران را تحویل گرفتن
deliveries تحویل کالا دادن
deliveries قبض و اقباض تحویل
procuring تهیه و تحویل اماد
procures تهیه و تحویل اماد
ex quay تحویل در بندر مقصد
free on rail تحویل در راه اهن
ex ship تحویل در کنار کشتی
redeliver دوباره تحویل دادن
delivery car واگن تحویل دهنده
goods inwards کالاهای درحال تحویل
ex quay تحویل در بارانداز مقصد
spot goods کالاهای اماده تحویل
reductions تحویل استحاله کاهش
reduction تحویل استحاله کاهش
give in charge تحویل پلیس دادن
goods receiving کالاهای درحال تحویل
goods intake کالاهای درحال تحویل
To take delivery of something. چیزی را تحویل گرفتن
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
ex warehouse تحویل در کنار انبار
ex warehouse تحویل در انبار فروشنده
When do you take delivery of yourcar ? اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
supplying تحویل دادن تغذیه کردن
delivered duty paid تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
to get something to somebody تحویل دادن چیزی به کسی
turn in تحویل دادن جنس به انبار
supply تحویل دادن تغذیه کردن
freight forwarder مقام تحویل دهنده کالا
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
to be available for delivery at short notice بلافاصله قابل تحویل بودن
received for shipment تحویل شده برای حمل
supplied تحویل دادن تغذیه کردن
daf frontier at delivered تحویل مرز
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
bond به انبار گمرک تحویل دادن
issued مسئله قضیه تحویل جنس
issues مسئله قضیه تحویل جنس
free on rail تحویل کالا روی قطار
document against payment تحویل اسناد در ازای پرداخت
capacity [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
issue مسئله قضیه تحویل جنس
free on truck تحویل کالا روی کامیون
discharge rate [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
become مناسب بودن تحویل یافتن
becomes مناسب بودن تحویل یافتن
forward sales فروش کالاجهت تحویل در اینده
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com