English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
invisible ناپدید غیر مرئی
Other Matches
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
visible مرئی
vanishing ناپدید شدن
evanesce کم کم ناپدید شدن
disappear ناپدید شدن
disappeared ناپدید شدن
disappearing ناپدید شدن
disappears ناپدید شدن
vanishes ناپدید شدن
vanished ناپدید شدن
vanish ناپدید شدن
the invisible world جهان ناپدید
go off into the blue ناپدید شدن
the invisible جهان ناپدید
visible light نور مرئی
visible radiation طیف مرئی
visible horizon افق مرئی
tangible benefits منافع مرئی
tangible assets دارائی مرئی
tangible assets دارائیهای مرئی
spectral characteristic مشخصه مرئی
visible radiation تابش مرئی
visible rising طلوع مرئی
visible balance تراز مرئی
contour محیط مرئی
visibles کالاهای مرئی
visible مرئی اشکار
sight glass شیشه مرئی
visible setting غروب مرئی
visible spectrum طیف مرئی
disappearing target هدف ناپدید شونده
invisibly بطور ناپیدایا ناپدید
doggo اهسته ناپدید شونده
we lost sight of him از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
selenocentric مرئی از مرکز ماه
visibles اقلام مرئی تجارت
on screen formating قالب بندی مرئی
visualization مرئی ساختن سیال
spectral sensitivity characteristic مشخصه حساسیت مرئی
evanesce بتدریج محوو ناپدید شدن
videos فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoing فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoed فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
video فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
formwork exposed قالب بندی سطوح مرئی
bomb زیر اب ناپدید شدن موج سوار
gas ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gases ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gassed ناپدید شدن موج سوار زیر اب
bombed زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed out زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombs زیر اب ناپدید شدن موج سوار
gasses ناپدید شدن موج سوار زیر اب
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
get the axe ناپدید شدن موج سوار زیر اب با شکستن موج
kamikaze ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
evaporate تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporated تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporating تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporates تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
tangible costs هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com