Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English
Persian
incident
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
incidents
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
Other Matches
give
اتفاق افتادن فدا کردن
giving
اتفاق افتادن فدا کردن
gives
اتفاق افتادن فدا کردن
to keel over
ناگهان افتادن
tumbled
لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles
لغزیدن ناگهان افتادن
tumble
لغزیدن ناگهان افتادن
occurred
اتفاق افتادن
occur
اتفاق افتادن
befell
اتفاق افتادن
befalls
اتفاق افتادن
fall out
اتفاق افتادن
chanced
اتفاق افتادن
chance
اتفاق افتادن
chancing
اتفاق افتادن
occurs
اتفاق افتادن
chances
اتفاق افتادن
occurring
اتفاق افتادن
befalling
اتفاق افتادن
to be played out
[enacted]
اتفاق افتادن
to play itself out
اتفاق افتادن
befall
اتفاق افتادن
come about
اتفاق افتادن
come to pass
اتفاق افتادن
befallen
اتفاق افتادن
tide
اتفاق افتادن
betide
اتفاق افتادن
hap
اتفاق افتادن
in the wind
<idiom>
بزودی اتفاق افتادن
occurs
رخ دادن یا اتفاق افتادن
sure thing
<idiom>
حتما اتفاق افتادن
happen
رخ دادن اتفاق افتادن
fortune
اتفاق افتادن مقدرکردن
occur
رخ دادن یا اتفاق افتادن
previously
زودتر اتفاق افتادن
happens
رخ دادن اتفاق افتادن
fortunes
اتفاق افتادن مقدرکردن
happened
رخ دادن اتفاق افتادن
occurred
رخ دادن یا اتفاق افتادن
occurring
رخ دادن یا اتفاق افتادن
coinciding
دریک زمان اتفاق افتادن
coincides
دریک زمان اتفاق افتادن
coincided
دریک زمان اتفاق افتادن
coincide
دریک زمان اتفاق افتادن
snub cable
ناگهان ترمز کردن
make off
ناگهان ترک کردن
slap down
ناگهان توقیف کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
gibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibing
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jilt
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilts
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
precipitated
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
lash vi
باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
precipitating
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to abscond
[from]
<idiom>
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
precipitates
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to pounce upon a bird
ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
to pounce on somebody
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
to fall on ones knees
بیرون افتادن بلابه افتادن
stumped
قطع کردن سنگین افتادن
stump
قطع کردن سنگین افتادن
forestalls
پیش افتادن ممانعت کردن
routing
عزیمت کردن راه افتادن
forestalled
پیش افتادن ممانعت کردن
flag
سنگفرش کردن پایین افتادن
stumps
قطع کردن سنگین افتادن
stumping
قطع کردن سنگین افتادن
flags
سنگفرش کردن پایین افتادن
forestall
پیش افتادن ممانعت کردن
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
operate
عمل کردن بکار افتادن
pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
operates
عمل کردن بکار افتادن
operated
عمل کردن بکار افتادن
to come down with a run
پایین افتادن افت کردن
to pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
trammel
تعدیل کردن بدام افتادن
peeped
فهور
peeping
فهور
appearance
فهور
appearances
فهور
manifestation
فهور
penetrance
فهور
peep
فهور
outburst
فهور
outbursts
فهور
emersion
فهور
apparitions
فهور
Epiphany
فهور
turn-ups
فهور
turn up
فهور
emergence
فهور
apparition
فهور
manifestations
فهور
development
فهور
peeps
فهور
developments
فهور
hog tie
عاجز ودرمانده کردن از کار افتادن
to overeach oneself
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
wind
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
to overlie infant
روی بچهای افتادن و او راخفه کردن
winds
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
income
ریزش فهور
disposure
فهور عکس
outbreak
فهور شیوع
developer
دوای فهور
outbreaks
فهور شیوع
developer liquid
مایع فهور
reapparition
فهور مجدد
recrvdescence
فهور مجد د
reoccur
فهور مجدد
developers
دوای فهور
track production
فهور هدف
developer agent
عامل فهور
developer agent
ماده فهور
stall
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
stalling
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
Epiphany
فهور و تجلی عیسی
developers
دستگاه فهور عکس
recrudescence
فهور مجدد برگشتگی
glints
فهور انی زودگذر
glinting
فهور انی زودگذر
glinted
فهور انی زودگذر
glint
فهور انی زودگذر
theophany
فهور خدابه انسان
metol
دوای فهور فیلم
developer
دستگاه فهور عکس
reapparition
فهور دوم باره
outcrop
فهور چینه درسطح زمین
outcrops
فهور چینه درسطح زمین
diapositive
فهور عکس روی اسلایدشفاف
high contrast developer
دستگاه فهور با تغایر بالا
chiliasm
اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
postmillennialist
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
anachronism
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
postmillenarian
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
imagery exploitation
مدار تهیه و فهور و استفاده از اطلاعات عکس هوایی
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
before you know it
ناگهان
sudden
ناگهان
unexpectedly
ناگهان
accidentally
ناگهان
all of a sudden
ناگهان
all at once
ناگهان
(on the) spur of the moment
<idiom>
ناگهان
suddenness
ناگهان
unawares
ناگهان
unaware
ناگهان
abruptly
ناگهان
supervene
ناگهان رخ دادن
pop off
ناگهان ناپدیدشدن
scooted
ناگهان سرخوردن
to walk off
ناگهان رفتن
scoot
ناگهان سرخوردن
Suddenly , I felt hot.
ناگهان گرمم شد
bolt
مستقیما ناگهان
turn on one's heel
<idiom>
ناگهان پیچیدن
to make a pounce
ناگهان جستن
before you can say knife
برقی ناگهان
aback
غافلگیر ناگهان
light out
ناگهان رفتن
bolts
مستقیما ناگهان
bolting
مستقیما ناگهان
bolted
مستقیما ناگهان
scooting
ناگهان سرخوردن
scoots
ناگهان سرخوردن
to die in ones shoes
ناگهان مردن
pluck
ناگهان کشیدن
plucks
ناگهان کشیدن
abrupt
سراشیبی ناگهان
sudden death
ناگهان باخت
suddenly
ناگهان ناگاه
plucked
ناگهان کشیدن
plucking
ناگهان کشیدن
sudden-death
ناگهان باخت
slapdash
بی پروا ناگهان
soft fails
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
chips
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
to crop up
ناگهان رخ دادن- اب خوردن
plunged
ناگهان داخل شدن
light up
<idiom>
ناگهان شادوخوشحال شدن
to chop back
ناگهان تغییرجهت دادن
irrupt
ناگهان ایجاد شدن
fly open
ناگهان باز شدن
plunges
ناگهان داخل شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com