English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
ahoy ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
Other Matches
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
personal salute تیر سلام برای افراد
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
To stand at the salute. بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
salvo شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salute احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting battery توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
saluted احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
sometimes بعضی مواقع
On such ( these ) occasions . دراینگونه مواقع
We would like to take this opportunity to … مواقع را مغتنم شمرده ...
stochastic دارای تغییردر مواقع مختلف
fire escapes خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
sou'wester کلاه مخصوص مواقع توفانی دریا
fire escape خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
tailcoat کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
fire escape پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
index number مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
fire escapes پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
silk hat کلاه بلند ابریشمی مخصوص مواقع رسمی
occasional وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
dichogamic دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
bills اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
good afternoon سلام
salutations سلام
howdy سلام !
regard سلام
greetings سلام
greeting سلام
salutation سلام
saluting سلام
salutes سلام
regards سلام
saluted سلام
regarded سلام
salute سلام
all hail سلام
salaams سلام
salaam سلام
salaaming سلام
salaamed سلام
greets : سلام
greeted : سلام
hello سلام
allhail سلام
ave سلام
hullo سلام
greet : سلام
kind regards سلام
hailed سلام کردن
greeting سلام کننده
hailing : سلام درود
hail سلام کردن
to give the time of day سلام کردن
to take the salute سلام گرفتن
gun salute تیر سلام
half cap نیم سلام
hailed : سلام درود
take the salute سلام گرفتن
nodding acquaintance سلام علیک
minute gun توپ سلام
greetings سلام کننده
color salute سلام به پرچم
saluted سلام دادن
hails سلام کردن
hullos سلام کردن
saluting gun توپ سلام
full dress لباس سلام
salaam سلام کردن
salaamed سلام کردن
salaaming سلام کردن
sties سنده سلام
salaams سلام کردن
hails : سلام درود
hellos سلام کردن
salute سلام دادن
sty سنده سلام
blank catridge گلوله سلام
admirals' march سلام تیمساری
hail : سلام درود
saluting سلام دادن
hailing سلام کردن
hello سلام کردن
styes سنده سلام
stye سنده سلام
salutes سلام دادن
hallos سلام کردن
curtsied سلام یاتواضع کردن
curtsies سلام یاتواضع کردن
curtsy سلام یاتواضع کردن
curtsying سلام یاتواضع کردن
to return a greeting جواب سلام دادن
curtsey سلام یاتواضع کردن
hailed سلام برشما باد
to make a curtsy سلام زنانه کردن
hailing سلام برشما باد
to salute an officer افسری را سلام دادن
curtseying سلام یاتواضع کردن
saluter سلام دهنده یاکننده
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
Please give him my (best) regards. سلام مرا به اوبرسانید
evening gun توپ سلام شامگاه
fire salute توپ سلام انداختن
to fire salute توپ سلام انداختن
Remember me to him. سلام من را به او برسان. [مرد]
Give him my regards. سلام من را به او برسان. [مرد]
hail سلام برشما باد
peace be with you سلام برشما باد
give my r. s to him سلام مرابه او برسانید
hails سلام برشما باد
To greet someone . To exchange greetings with someone. با کسی سلام وتعارف کردن
To be a nodding acquaintance of someone . با کسی سلام وعلیک داشتن
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
To take the salute. جواب سلام ( نظامی ) رادادن
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
he has an axe to grind سلام لربی طمع نیست
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
Everyone sends their regards to you. همگی بهت سلام رسوندن.
gratulate تبریک گفتن سلام کردن
levee سلام عام بارعام دادن
salutation تعارف سلام اول نامه
salutations تعارف سلام اول نامه
present arms سلام درحال پیش فنگ
to do make or pay obeisance to بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
saluting سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
gun salute سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
saluted سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
cap سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
capped سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
color salute سلام پرچم احترام به پرچم
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com