English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
conference freight rate نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
Other Matches
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
co-operative societies شرکتهای تعاونی
co operative societies شرکتهای تعاونی
leasing companies شرکتهای اجاره دهنده
multinational corporations شرکتهای چند ملیتی
chartered companies شرکتهای صاحب الامتیاز
saving and loan associations شرکتهای پس انداز و وام
presentation manager برای 2/OS که بطورمشترک توسط شرکتهای
subscriber مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscribers مشترک روزنامه وغیره مشترک
auditors حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
auditor حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
wordprocessing شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
mutual funds شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual fund شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
liner خط کشتیرانی
navigation کشتیرانی
sailing کشتیرانی
liners خط کشتیرانی
shipping کشتیرانی
shipping line خط کشتیرانی
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
shipping company شرکت کشتیرانی
sailable قابل کشتیرانی
liner terms شرایط خط کشتیرانی
cabotage کشتیرانی ساحلی
navigability قابلیت کشتیرانی
navigating کشتیرانی کردن
chamber of shipping اتاق کشتیرانی
commercial marine کشتیرانی تجارتی
navigate کشتیرانی کردن
navigated کشتیرانی کردن
navigates کشتیرانی کردن
navigable قابل کشتیرانی
shipping کشتیرانی ناوگان
shipping conference کنفرانس کشتیرانی
nautical مربوط به کشتیرانی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
liner trade کشتیرانی منظم تجاری
water supply to navigation تامین اب کانال کشتیرانی
cargo liners خط کشتیرانی مخصوص بار
shipping agent نماینده شرکت کشتیرانی
fairway مسیر قابل کشتیرانی کانال
fairways مسیر قابل کشتیرانی کانال
coaster کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
coasters کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
telpak سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
sudd توده شناور علف و نی که دررود نیل مانع کشتیرانی میشود
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
sailings کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
cabotage کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
sail کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
cabotage کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
party lines خط مشترک
commonality مشترک
party line خط مشترک
commoners مشترک
intercommon حق مشترک
commonalities مشترک
common user مشترک
common مشترک
commonest مشترک
joint مشترک
senses حس مشترک
conjoint مشترک
sensed حس مشترک
subscriber's line خط مشترک
sense حس مشترک
subscribers مشترک
participant مشترک
participants مشترک
held in common مشترک
subscriber مشترک
subscriber's cable کابل مشترک
subscriber's number شماره مشترک
common fronties مرز مشترک
telephone subscriber مشترک تلفنی
synergy عمل مشترک
joint supply عرضه مشترک
common multiple مضرب مشترک
subscriber's station مرکز مشترک
joint stock سرمایه مشترک
joint shares سهام مشترک
joint force نیروی مشترک
joint services خدمات مشترک
joint resolution تصمیم مشترک
joint exercise مانور مشترک
common gender جنس مشترک
subscriber's line خط متعلق به مشترک
joint products محصولات مشترک
common factor عامل مشترک
joint staff ستاد مشترک
common fate سرنوشت مشترک
common language زبان مشترک
joint ownership مالکیت مشترک
joint zone منطقه مشترک
joint exercise تمرین مشترک
complex fraction برخه مشترک
concerted action عمل مشترک
party parpet جانپناه مشترک
joint account حساب مشترک
line termination circuit اتصال مشترک
interrelation مناسبات مشترک
local subscriber مشترک داخلی
intercommunion اقدام مشترک
intercommunion ارتباط مشترک
my and his father پدر مشترک من و او
mutual responsibility مسئوولیت مشترک
mutual interests منافع مشترک
mutual debts دیون مشترک
halvers نیمه مشترک
complex fraction مخرج مشترک
rachis دیرک مشترک
joint adventure تجارت مشترک
jointly owned property مال مشترک
common progarm برنامه مشترک
common storage حافظه مشترک
common trait ویژگی مشترک
joint demand تقاضای مشترک
joint declaration بیانیه مشترک
joint costs هزینه مشترک
common wall دیوار مشترک
common wealth مشترک المنافع
joint costs هزینههای مشترک
joint committee کمیسیون مشترک
joint command یکان مشترک
joint command فرماندهی مشترک
commonweal مشترک المنافع
insurance certificate بیمه مشترک
party walls دیوار مشترک
condominium تسلط مشترک
condominium حاکمیت مشترک
condominium مالکیت مشترک
condominium حکومت مشترک
Common Market بازار مشترک
co-operation کار مشترک
condominiums حکومت مشترک
party wall دیوار مشترک
common fraction مخرج مشترک
common denominators مخرج مشترک
common denominator مخرج مشترک
condominiums تسلط مشترک
condominiums حاکمیت مشترک
condominiums مالکیت مشترک
collaboration کار مشترک
cooperation کار مشترک
coefficient عامل مشترک
cooperation همکاری مشترک
cooperative work همکاری مشترک
intersections فصل مشترک
intersection فصل مشترک
collaboration همکاری مشترک
common مشترک اشتراکی
cooperative work کار مشترک
factors عامل مشترک
factor عامل مشترک
joint مشترک الحاقی
joint ستاد مشترک
co-operation همکاری مشترک
commonest مشترک اشتراکی
commoners مشترک اشتراکی
coefficients عامل مشترک
common area ناحیه مشترک
party lines مرز مشترک
bottom layer لایه مشترک
EEC بازار مشترک
commonwealth مشترک المنافع
commonwealths مشترک المنافع
party line مرز مشترک
co-authors نویسندهی مشترک
caveat subscriptor اخطار به مشترک
tenancy in common استیجار مشترک
combined publications نشریات مشترک
trunk circuit معبر مشترک
coinsurance بیمه مشترک
co insurance بیمه مشترک
co-author نویسندهی مشترک
coenotrope گرایش مشترک
cenotrope گرایش مشترک
subscriber line خط مشترک [مخابرات]
interfaces سطح مشترک
collective مشترک عمومی
interface سطح مشترک
interface وجه مشترک
middling جمله مشترک
meant میان مشترک
interfaces وجه مشترک
party parpet دست انداز مشترک
osculate صفات مشترک داشتن
subscriber's loop حلقه متعلق به مشترک
joint tenancy اجاره داری مشترک
lowest common multiple کوچکترین مضرب مشترک
joint tenants اجاره داران مشترک
line termination circuit مدار مشترک تلفنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com