Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English
Persian
the peculiarities of mammals
نشانهای اختصاصی پستانداران
Other Matches
several fishery
محل صید اختصاصی ماهی صیدگاه اختصاصی
mammals
پستانداران
mammifera
پستانداران
mammalia
پستانداران
specified command
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
palms
کف پای پستانداران
palm
کف پای پستانداران
therology
گفتار در پستانداران
implacentalia
پستانداران بی جفت
monotremata
پستانداران تخم کن
mammary
مربوط به پستانداران
insectivora
پستانداران حشره خوار
cubs
بچه پستانداران گوشتخوار
mammaliferous
دارای اثار پستانداران
cub
بچه پستانداران گوشتخوار
primate
راسته پستانداران نخستین پایه
wolverine
انواع پستانداران گوشتخوار دله
proboscidean
راسته پستانداران خرطوم دار
proboscidian
راسته پستانداران خرطوم دار
toxoplasmosis
عفونت انگلی پستانداران وپرندگان وانسان
presternum
قسمت جلو قفسه سینه پستانداران
lagomorph
پستانداران جونده دارای دوردیف دندان
prehominidae
پستانداران معدوم انسان نمای اولیه
lagomorpha
پستانداران جونده دارای دوردیف دندان
lagomorphous
وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
lagomorphic
وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
eutherian
مربوط به تقسیم بندی بزرگ پستانداران
prehominid
پستانداران معدوم انسان نمای اولیه
pipe
نشانهای
piped
نشانهای
hamatum
استخوان چنگکی ردیف دوم مچ دست پستانداران
mammalogy
یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
heraldry
ایین وتشریفات نشانهای خانوادگی
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
pontificalia
جامه و نشانهای اسقفی لباس رسمی
operators
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
operator
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
flag
نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flags
نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
symbolic
دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی
quantifier
علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
noughts and crosses
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
symbolically
دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی
role indicator
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
PRN
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
prompts
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompted
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompt
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
occupation crossing
پل اختصاصی
individuals
اختصاصی
dedicated
اختصاصی
proprietary
اختصاصی
technical
اختصاصی
allocation
اختصاصی
appropriative
اختصاصی
allocations
اختصاصی
individual
اختصاصی
symbolically
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
check
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
symbolic
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
trashcans
نشانهای که مثل سط ل آشغال است و هر فایلی که وارد آن شود پاک میکند
checked
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
checks
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
trashcan
نشانهای که مثل سط ل آشغال است و هر فایلی که وارد آن شود پاک میکند
benchmarks
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmark
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
proprietary program
برنامه اختصاصی
lacunar amnesia
یادزدودگی اختصاصی
driveways
راه اختصاصی
localized amnesia
یادزدودگی اختصاصی
native compiler
کامپایلر اختصاصی
special tribunal
دادگاه اختصاصی
special ability
توانایی اختصاصی
dedicated system
سیستم اختصاصی
specific variance
پراکنش اختصاصی
specificity
اختصاصی بودن
parts peculiar
قطعات اختصاصی
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
native language
زبان اختصاصی
a dedicated line
یک خط
[سیم]
اختصاصی
aedes
زیارتگاه اختصاصی
local theory
نظریه اختصاصی
aedis
زیارتگاه اختصاصی
specified command
نیروی اختصاصی
dedicated lines
خطوط اختصاصی
separate
علیحده اختصاصی
landmarks
نشان اختصاصی
landmark
نشان اختصاصی
specialty
رشته اختصاصی
speciality
رشته اختصاصی
specialises
اختصاصی کردن
specialising
اختصاصی کردن
specialities
رشته اختصاصی
specialize
اختصاصی کردن
specializes
اختصاصی کردن
patent medicines
داروی اختصاصی
patent medicine
داروی اختصاصی
specializing
اختصاصی کردن
distinguishing
مشخص اختصاصی
separates
علیحده اختصاصی
allotments
منابع اختصاصی
separated
علیحده اختصاصی
private
اختصاصی خصوصی
traits
نشان اختصاصی
trait
نشان اختصاصی
dedicated device
دستگاه اختصاصی
dedicated computer
کامپیوتر اختصاصی
privates
اختصاصی خصوصی
allotment
منابع اختصاصی
characters
صفت اختصاصی
character
صفت اختصاصی
appropriation
ذخیره اختصاصی
appropriated surplus
ذخیره اختصاصی
additional outlet
انشعاب اختصاصی
end
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
group
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
ends
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
groups
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
specific search
تجسس اختصاصی منطقه
a dedicated wiring circuit
یک مدار الکتریکی اختصاصی
suigeneris
اختصاصی منحصر بفرد
reservations
قطعه زمین اختصاصی
a dedicated server
[رایانه]
خدمتگذار اختصاصی
reservation
قطعه زمین اختصاصی
proprietary file format
قالب فایل اختصاصی
dedicated word processor
کلمه پرداز اختصاصی
characterization
توصیف صفات اختصاصی
harmonic selective ringing
تلفن اختصاصی همساز
privy
محرم اسرار اختصاصی
dedicated file server
خدمتگذار فایل اختصاصی
Recycle Bin
نشانهای روی صفحه نمایش ویندوزکه مانند محل نگهداری کاغذهای بیهوده است
individuals
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
post exchange
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
individual
اختصاصی فردی یک نفر سرباز
distinctively
بطورمشخص یا اختصاصی بروجه تمیز
custom built
سفارشی تهیه شده اختصاصی
non specific factors of production
عوامل غیر اختصاصی تولید
scroll
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scrolls
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
suitcases
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
aiming field
نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
suitcase
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
netware
سیستم عامل شبکه اختصاصی ساخت Novell
My Computer
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
selection
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
selections
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
delimiter
1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
wild card character
نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
narrative statement
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
characteristically
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
service peculiar
امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
calloc
در برنامه نویسی C دستور اختصاصی حافظه به برنامه
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com