English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
leading marks نشانههای هدایت
Other Matches
guidance هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
terminal guidance هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
mace نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
beamrider موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
inertial guidance سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
conductance ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
returned نشانههای انتهای خط
returning نشانههای انتهای خط
returns نشانههای انتهای خط
reduced cues نشانههای مخفف
directory markers نشانههای دایرکتوری
return نشانههای انتهای خط
wiring symbols نشانههای سیمکشی
withdrawal symptoms نشانههای ترک دارو
object symptoms نشانههای پیدا یا بیرون نما
symptomatology علم شناسایی نشانههای بیماری
ECMA استاندارد نشانههای برای رسم فلوچارت
flowchart نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flow diagram نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
operation بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
groups نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
group نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
desktop در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
stencils ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilled ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciling ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciled ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilling ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencil ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
tactile صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
flowchart صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
tabulation نشانههای نمایش داده شده برای بیان محل توقفهای جدول بندی شده
flowline خط وطی که نشانههای فلوچارت را بهم وصل میکند تا جهت جریان در فلوچارت را نشان میدهد
upper case حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
lead هدایت
conductance هدایت
leads هدایت
direction هدایت
conduction هدایت
navigator هدایت گر
navigators هدایت گر
leading هدایت
total conductivity هدایت کل
guidance هدایت
steerage هدایت
transduction هدایت
convey هدایت کردن
conning tower برج هدایت
electrical conductivity هدایت الکتریکی
directing هدایت کردن
electron conduction هدایت الکترون
conveyed هدایت کردن
convect هدایت کردن
conveying هدایت کردن
electric conduction هدایت الکتریسیته
conduct هدایت کردن
dirigible قابل هدایت
admittance هدایت فاهری
conducted هدایت کردن
conducting هدایت کردن
conducts هدایت کردن
conveys هدایت کردن
managements هدایت یا سازماندهی
joysticks سکان هدایت
steering هدایت کردن
canalization هدایت در مسیر
bus bar line سیم هدایت
template ریل هدایت
con هدایت کردن
conned هدایت کردن
conning هدایت کردن
cons هدایت کردن
navigate هدایت کردن
navigated هدایت کردن
navigates هدایت کردن
navigating هدایت کردن
avigation فن هدایت هواپیما
afferent transmission هدایت اورانی
joystick سکان هدایت
commutate هدایت وتغییر
conduction هدایت تنظیم
conduction هدایت گرم
conductivity ضریب هدایت
conductivity قابلیت هدایت
enlightened هدایت شده
conductive قابل هدایت
conduction velocity سرعت هدایت
conductible قابل هدایت
conductibility قابلیت هدایت
templates ریل هدایت
conductance میزان هدایت
conduct of fire هدایت تیراندازی
afferent conduction هدایت اورانی
stream line خط هدایت جریان
directs هدایت کردن
management هدایت یا سازماندهی
leading line خط هدایت هواپیما
steerable هدایت کردنی
superconductivity فوق هدایت
rede هدایت کردن
hydraulic conductivity هدایت ابی
undirected هدایت نشده
direction هدایت رهبری
guide هدایت کردن
direct هدایت کردن
operating stand اطاق هدایت
image line هدایت تصویر
heat conductivity هدایت حرارتی
heat conduction هدایت حرارتی
director هدایت کننده
guided هدایت کردن
directors هدایت کننده
vee guideways مسیر هدایت "وی "
guide way مسیر هدایت
fire direction هدایت اتش
ionic conduction هدایت یونی
directed هدایت کردن
guides هدایت کردن
conduct grade درجه هدایت یک ماده
guided missiles موشک هدایت شونده
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
channelising island سکوی هدایت کننده
absolute joystick سکان هدایت مطلق
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
susceptance مقدار هدایت کور
tactical control کنترل و هدایت تاکتیکی
specific electrical conductivity هدایت الکتریکی مخصوص
transverse conductance مقدار هدایت عرضی
aircraft modification and control کنترل و هدایت هواپیما
ballistic director هدایت کننده بالیستیکی
guided missile موشک هدایت شونده
photoconductivity قابلیت هدایت نور
conductance مقدار هدایت واقعی
current carring انتقال یا هدایت جریان
diathermacy خاصیت هدایت گرما
directed exercise تمرین هدایت شده
heat conductivity قابلیت هدایت حرارت
directed net شبکه هدایت شده
directing staff ستاد هدایت کننده
direction center مرکز هدایت عملیات
dredging ladder هدایت کننده سطل
guideway شیار هدایت کننده
fire direction net شبکه هدایت اتش
fire direction center مرکز هدایت اتش
fire control کنترل یا هدایت اتش
high conductivity قابلیت هدایت زیاد
steered wheel چرخ هدایت شده
hot blast main هدایت هوای دم داغ
vectored تراست هدایت شونده
conductibility ضریب هدایت مخصوص
magnetic permeance مقدار هدایت مغناطیسی
conducting staff ستاد هدایت کننده
vectored thrust تراست هدایت شونده
guded missile موشک هدایت شوند
laser guidance سیستم هدایت لیزری
input of current تغذیه و هدایت جریان
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
ideal conductivity قابلیت هدایت ایده ال
fire direction هدایت کردن اتش
directional وابسته به راهنمایی و هدایت
conduct هدایت کردن بردن
leads سیر هدایت الکتریکی
barrels وفیفه هدایت در یک ترمینال
lead سیر هدایت الکتریکی
conducted هدایت کردن بردن
conducting هدایت کردن بردن
director برج هدایت تیر
director هدایت کننده اتش
directors برج هدایت تیر
directors هدایت کننده اتش
conduction رسانش الکتریکی هدایت
direction مسیر هدایت کردن
trafficked تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
conducts هدایت کردن بردن
traffic تجارت هدایت شده
traffics تجارت هدایت شده
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
ortho director هدایت کننده به موقعیت ارتو
pgm نوعی موشک هدایت شونده
meta director هدایت کننده به موقعیت متا
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com