Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
quantity theory of money and prices
نظریه مقداری پول و قیمت
Search result with all words
quantity theory of money
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
Other Matches
quantity theory of money
نظریه مقداری پول
quantity equation of exchange
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
classical theory of money
نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
price theory
نظریه قیمت
quantity equation
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
stages theory of economic growth
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
subsistence theory of wages
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
quantitative
مقداری
quantitatively
مقداری
qualitative
مقداری
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
bill of quantities
صورت مقداری
value parameter
پارامتر مقداری
volume discont
تخفیف مقداری
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
single valued function
تابع یک مقداری
parameter
مقداری از یک مدار
parameters
مقداری از یک مدار
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
some hot water
مقداری آب گرم
some milk
مقداری شیر
some cold water
مقداری آب سرد
extensive property
خاصیت مقداری
quantitative value
ارزش مقداری
quantitative methods
روشهای مقداری
quantitative analysis
تحلیل مقداری
some crisps
مقداری چیپس
amounts
مقداری از داده یا کاغذ یا...
size distribution of income
توزیع درامد مقداری
applicative
صفت مقداری مانندsome یا every
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
amount
مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounted
مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounting
مقداری از داده یا کاغذ یا...
Some sugar, please.
لطفا مقداری شکر.
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
The welfare budget has been cut down.
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to have a limit
[of up to something]
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
to run to a quantity
[to run into a sum]
بر مبلغی
[مقداری]
بالغ شدن
[یا بودن]
to have a maximum limit
[of something]
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
leakages
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
lipoprotein
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
transparencies
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
transparency
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
parameters
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
handily
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
leakage
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
parameter
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
soft valve
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
oversale
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
bias
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
nuclide
انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
defaults
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
plene administrative preter
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
defaulting
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
biases
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
defaults
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
multipe expansion of credit
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
defaulting
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
queing theory
نظریه صف
positioned
نظریه
queuing theory
نظریه صف
lookouts
نظریه
thebe
نظریه
theory
نظریه
theories
نظریه
theorem
نظریه
theorems
نظریه
viewpoints
نظریه
viewpoint
نظریه
in the light of
نظریه
two cents worth
<idiom>
نظریه
outlook
نظریه
lookout
نظریه
recommendations
نظریه
view
نظریه
suggestion
نظریه
recommendation
نظریه
suggestions
نظریه
commenting
نظریه
commented
نظریه
notion
نظریه
views
نظریه
points of view
نظریه
viewed
نظریه
viewing
نظریه
comment
نظریه
point of view
نظریه
opinions
نظریه
opinion
نظریه
notions
نظریه
position
نظریه
three component theory
نظریه سه مولفهای
information theory
نظریه اطلاعات
communication theory
نظریه ارتباطات
communication theory
نظریه ارتباط
consumption theory
نظریه مصرف
trireceptor theory
نظریه سه گیرندهای
information theory
نظریه خبر
information theory
نظریه اگاهی
value theory
نظریه ارزش
continuity theory
نظریه پیوستگی
economic theory
نظریه اقتصادی
transformational theory
نظریه تطور
facet theory
نظریه رویه ها
transformism
نظریه تطور
trichromatic theory
نظریه سه رنگی
equilibrium theory
نظریه تعادل
electron theory
نظریه الکترونها
electron theory
نظریه الکترونی
electomagnetic theory
نظریه الکترومغناطیسی
noncontinuity theory
نظریه ناپیوستگی
kinetic theory
نظریه جنبشی
dust cloud theory
نظریه غباری
innovation theory
نظریه نواوری
duplicity theory
نظریه دو جزیی
one factor theory
نظریه یک عاملی
molecular theory
نظریه مولکولی
two factor theory
نظریه دو عاملی
perturbation theory
نظریه اختلال
poetics
نظریه شاعرانه
maxwellian view
نظریه ماکسولی
network theory
نظریه شبکه
logic theory
نظریه منطقی
theory of value
نظریه ارزش
general theory
نظریه عمومی
stagnation thesis
نظریه رکود
graph theory
نظریه گرافها
local theory
نظریه اختصاصی
attensity
در نظریه تیچز
group theory
نظریه گروهها
automata theory
نظریه ماشینها
group theory
نظریه گروهی
quantum theory
نظریه کوانتومی
social theory
نظریه اجتماعی
hartree theory
نظریه هارتری
balance theory
نظریه توازن
representation theory
نظریه نمایش
replacement theory
نظریه جایگزینی
recapitulation theory
نظریه بازپیدایی
capital theory
نظریه سرمایه
queuing theory
نظریه صف بندی
learning theory
نظریه یادگیری
tetrachromatic theory
نظریه چهاررنگی
theory of saving
نظریه پس انداز
theory of rent
نظریه اجاره
probability theory
نظریه احتمالات
game theory
نظریه بازی
game theory
نظریه بازیها
theory of relativity
نظریه نسبیت
classical theory
نظریه کلاسیک
field theory
نظریه میدانی
theory of numbers
نظریه اعداد
probability theory
نظریه احتمال
viscoelastic theory
نظریه ویسکوالاستیک
theory of accumulation
نظریه انباشته
reading
نظریه شور
readings
نظریه شور
theorization
نظریه پردازی
theorem proving
اثبات نظریه
heam yoei vooly
نظریه نیرو
refuting
رد کردن نظریه
viewed
نظریه عقیده
theorists
نظریه پرداز
view
نظریه عقیده
theoreticians
نظریه پرداز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com