Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (42 milliseconds)
English
Persian
poll
نظر خواهی کردن
polled
نظر خواهی کردن
polls
نظر خواهی کردن
Search result with all words
apologised
عذر خواهی کردن
apologises
عذر خواهی کردن
apologising
عذر خواهی کردن
apologize
عذر خواهی کردن
apologized
عذر خواهی کردن
apologizes
عذر خواهی کردن
apologizing
عذر خواهی کردن
apologise
عذر خواهی کردن
to offer an apology
عذر خواهی کردن
to play at
خواهی نخواهی اقدام کردن
Other Matches
Take it or leave it.
می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
toxicomania
سم خواهی
will to power
قدرت خواهی
oestrus
گشن خواهی
progressiveness
ترقی خواهی
progressivism
ترقی خواهی
willy-nilly
خواهی نخواهی
Why dont you leave me alone?
از جان من چه می خواهی ؟
uranism
همجنس خواهی
benevolence
خیر خواهی
benevolence
نیک خواهی
estrus
گشن خواهی
blackmail
باج خواهی
zoophily
حیوان خواهی
willy nilly
خواهی نخواهی
electron affinity
الکترون خواهی
coprophilia
مدفوع خواهی
nosophilia
بیماری خواهی
ephebophilia
جوان خواهی
thanatomania
مرگ خواهی
thou shalt go
خواهی رفت
thou wilt go
خواهی رفت
zealotry
هوا خواهی
zoophilia
حیوان خواهی
blackmailed
باج خواهی
homoerotism
همجنس خواهی
amende honorable
پوزش خواهی
amativeness
خاطر خواهی
illy
ازروی بد خواهی
blackmails
باج خواهی
sapphism
همجنس خواهی
zeal
خیر خواهی
blackmailing
باج خواهی
hebephilia
نوجوان خواهی
inversions
همجنس خواهی
inversion
همجنس خواهی
homosexuality
همجنس خواهی
abundancy motive
انگیزه فزون خواهی
sapphism
همجنس خواهی زنان
public spiritedness
خیر خواهی مردم
Why do you want to know ? dont be nosy.
می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
crystal growth affinity
رشد خواهی بلور
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
supercilious
از روی خود خواهی
hypersexuality
فزون خواهی جنسی
royalistic
مبنی برسلطنت خواهی
What the hell do you want?
چه زهر ماری می خواهی ؟
urning
در همجنس خواهی مردان
overt homosexuality
همجنس خواهی اشکار
appealable
قابل پژوهش خواهی
latent homosexuality
همجنس خواهی نهفته
liberalism
اصول ازادی خواهی
Do you want some more food ?
بازهم غذا می خواهی ؟
tribadism
همجنس خواهی فاعلی
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
generosity
خیر خواهی گشاده دستی
She is hopping mad .
چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
Having hardly arrived you want to. . .
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
Do you want to have your fortune told?
می خواهی برایت فال بگیرم ؟
When in Rome, do as the Romans do!
<proverb>
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
Where do you want to go this time of night ?
این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
You seem to expect something for good measure !
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
If you want to sell your car , I am your man .
اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
public spiritedly
ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
public spirit
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
nothing serves to but apology
هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
radicalism
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
invitations
وعده خواهی وعده گیری
invitation
وعده خواهی وعده گیری
constant dripping wears away the stone
<proverb>
اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
transliterate
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
mend
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
justifies
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
lubricated
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
mended
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
judging
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
endorsing
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorses
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
adjusts
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
compensates
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
judge
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clearer
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
mends
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
evaporating
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
ascertian
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
lubricating
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricates
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
detaching
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
justify
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
detach
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
to secure
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
evaporates
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
clears
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
evaporated
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporate
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
detaches
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
to adapt
[to]
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
clearest
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com