English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
fixation point نقطه تثبیت
Search result with all words
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
Other Matches
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
stabilised تثبیت
stabilized تثبیت
corroboration تثبیت
stabilization تثبیت
stabilize تثبیت
stabilising تثبیت
fixation تثبیت
stabilises تثبیت
stabilisation تثبیت
fixations تثبیت
confirmation تثبیت
anchor cell سل تثبیت
fixity تثبیت
fixing تثبیت
stabilizes تثبیت
consolidation تثبیت
price freeze تثبیت قیمت ها
price freezing تثبیت قیمت
stabilising تثبیت کردن
stop go policy سیاست تثبیت
stabilize تثبیت کردن
price stability تثبیت قیمت
price stabilization تثبیت قیمت
confirmation تثبیت استقرار
stabilizes تثبیت کردن
maintenance level سطح تثبیت
mechanical stabilization تثبیت مکانیکی
stabilises تثبیت کردن
stabilizer تثبیت کننده
stabilisers تثبیت کننده
nitrogen fixation تثبیت نیتروژن
reinstatement تثبیت در مقام
price ceilings تثبیت قیمت
holding attack تک تثبیت کننده
positioning تثبیت موقعیت
fixation of affect تثبیت عاطفی
reinstated تثبیت کردن
stabilizers تثبیت کننده ها
reinstates تثبیت کردن
fixate تثبیت کردن
fixing agent عامل تثبیت
stabilised تثبیت کردن
stabilization پابرجاسازی تثبیت
functional fixedness تثبیت کارکردی
patents حق تثبیت اختراع
avouch تثبیت کردن
patented حق تثبیت اختراع
reinstating تثبیت کردن
economic stabilization تثبیت اقتصادی
patent حق تثبیت اختراع
fixation process فرایند تثبیت
fixedness تثبیت شدگی
patenting حق تثبیت اختراع
visual fixation تثبیت دیداری
stabilized تثبیت کردن
voltage stabilization تثبیت ولتاژ
course stabilizer تثبیت کننده
father fixation تثبیت پدری
heat setting تثبیت گرمائی
wage stabilization تثبیت مزد
reinstate تثبیت کردن
stabilizer ثابت تثبیت کننده
emulsion stabilizer تثبیت کننده امولسیونی
automatic stabilizer تثبیت کننده خودکار
verges شانه تثبیت نشده
fixes تثبیت محل ناو
stabilisers ثابت تثبیت کننده
fix تثبیت محل ناو
verge شانه تثبیت نشده
hard shoulder شانه تثبیت شده
holding force نیروی تثبیت کننده
built in stabilizers تثبیت کنندههای خودکار
stabilized layer قشر تثبیت شده
viscosity stabilizer تثبیت کننده گرانروی
voltage stabilization تثبیت فشار الکتریکی
stabilizing sleeve غلاف تثبیت کننده
stabilized layer لایه تثبیت شده
course stabilizer تثبیت کننده مسیر
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
exchanged stabilization fund صندوق تثبیت ارز
well fixed خوب تثبیت شده
course stabilizer دستگاه تثبیت مسیر
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
mains voltage stabilizer تثبیت کننده ولتاژ شبکه
commodity agreement تثبیت مشترک قیمت فروش
routes به خاک نشاندن تثبیت کردن
route به خاک نشاندن تثبیت کردن
voltage stabilizer تثبیت کننده اختلاف سطح
zener diode stabilization تثبیت کنندگی دیود زنر
self stabilizing dynamo دینام خود تثبیت کننده
stabilises به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
high frequency stabilized arc قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
adjustable stabilizer تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
declaratory judgment حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
confirm تصدیق کردن تثبیت کردن
confirms تصدیق کردن تثبیت کردن
stpular نقطه نقطه
spots نقطه
pricks نقطه
pricked نقطه
pricking نقطه
dot نقطه
speckle نقطه
prick نقطه
dotting نقطه
ice melting point نقطه یخ
full stop نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
jotted نقطه
specks نقطه
ice point نقطه یخ
point نقطه
full stops نقطه
jot نقطه
dotty نقطه نقطه
spot نقطه
speck نقطه
spotter نقطه نقطه
period نقطه
neel point نقطه نل
periods نقطه
tittle نقطه
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
jots نقطه
punctulate نقطه نقطه
point to point نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
punchation نقطه
punctate نقطه نقطه
punctum نقطه
punctation نقطه
burning point نقطه اشتعال
check point نقطه ازمایش
frost point نقطه شبنم
flash point نقطه احتراق
center نقطه گره
firing point نقطه اشتعال
check point نقطه بازرسی
check point نقطه مقابله
setting point نقطه انجماد
congealing point نقطه انجماد
solstitium نقطه انقلاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com