English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English Persian
midpoint نقطه میانی
midpoints نقطه میانی
Search result with all words
midpoint نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoints نقطه میانی یا نزدیک مرکز
deep نقطه میانی سر پیچ
deeper نقطه میانی سر پیچ
deepest نقطه میانی سر پیچ
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
midpoint rule قاعده نقطه میانی
Other Matches
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
innermost میانی
mediates میانی
mediating میانی
centrical میانی
medial میانی
centric میانی
mediated میانی
center land خط میانی
medium میانی
mediums میانی
midline خط میانی
center back بک میانی
middle deck پل میانی
median میانی
mesne میانی
inmost میانی
mesial میانی
mesal میانی
mesail میانی
mediate میانی
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
middle fraction جزء میانی
middle fraction پاره میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
drop keel تیغه میانی
mid میانی وسطی
intermediate office مرکز میانی
middle ear گوش میانی
intermediate phase فاز میانی
middle layer قشر میانی
intermediate points جهات میانی
mesencephalon مغز میانی
intermediate plate صفحه میانی
mid flap فلپ میانی
interphase فاز میانی
mid- میانی وسطی
center circle دایره میانی
midsection قطعه میانی
hogging تنش میانی
halfback بازیگر میانی
dorsomedial پشتی- میانی
intermediate طبقه میانی
intermediate عضو میانی
intermediate fuse فیوز میانی
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
middle part قسمت میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
halfback بازیگرخط میانی
intermediate image تصویر میانی
intermediate layer لایه میانی
neutral conductor سیم میانی
neutral wire سیم میانی
buffer حافظه میانی
median سکوی میانی
cut splice پیوند میانی
intermediate link حلقه میانی
i.f. فرکانس میانی
ridge rope سیم میانی
intermediate field میدان میانی
center wing بال میانی
middles میانی وسطی
intermediate contact کنتاکت میانی
center stripe خط میانی زمین
median income درامد میانی
midfield line خط میانی زمین
tympanum گوش میانی
interconnection اتصال میانی
tun dish throught پاتیل میانی
interband باند میانی
lower boom تیرک میانی
lower boom بوم میانی
central reserve سکوی میانی
central strip نوار میانی
intermediate band باند میانی
middle میانی وسطی
center section بال میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
center line خط میانی زمین
intermediate zone ناحیه ی میانی
meddled میانی وسطی
intermediate anneal التهاب میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
meddles میانی وسطی
meddle میانی وسطی
grounded neutral سیم میانی زمین
interband telegraphy تلگراف باند میانی
middles منطقه میانی زمین
intercedes پادر میانی کردن
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
middle منطقه میانی زمین
intermediate frequency breakdown شکست فرکانس میانی
centred نقط ه میانی چیزی
bilge board تخته میانی قایق
centre نقط ه میانی چیزی
intermediate frequency amplification تقویت فرکانس میانی
centered نقط ه میانی چیزی
flankerback بازیگر میانی جناح
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
rail الت میانی در و پنجره
intermediate transformer مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate repeater تقویت کننده میانی
looming قسمت میانی پارو
loomed قسمت میانی پارو
intercede پادر میانی کردن
loom قسمت میانی پارو
intermediate aperiodic circuit مدار میانی اپریودیک
intermediate temperature درجه حرارت میانی
amidship قسمت میانی قایق
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
half length illusion خطای ادراکی میانی
interjacent میانی در میان افتاده
interceding پادر میانی کردن
interceded پادر میانی کردن
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
medice قسمت میانی زمین
middle lintel in window وادار میانی پنجره
vermis قطعه میانی مخچه
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
third ventricle بطن میانی مغز
center back بازیگر میانی خط عقب
center نقط ه میانی چیزی
looms قسمت میانی پارو
center ice circle داره میانی زمین
medial layer لایه میانی [پزشکی]
dermis غشاء میانی پوست
central concrete membrane پرده میانی بتنی
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
media پوشش میانی سرخرگ
cif فرمت میانی معروف
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
centers نقط ه میانی چیزی
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
seated قسمت میانی زین اسب
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
seat قسمت میانی زین اسب
image camera tube لامپ تصویر میانی دوربین
seats قسمت میانی زین اسب
interband recombination ترکیب مجدد باند میانی
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
big man بازیگر میانی بیس بال
otitis media [OM] عفونت گوش میانی [پزشکی]
mesoblast لایه جرثومه میانی جنین
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
proxinal نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
drawman مرد میانی برای رویارویی
intermediate frequency amplifier تقویت کننده فرکانس میانی
mesocarp قشر میانی غلاف میوه
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
Midwestern وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
trombone شیپور دارای قسمت میانی متحرک
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
set back مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
stapedial وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
interpage در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com