Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
package shows
نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
Other Matches
presentiment
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
prefiguration
پیش بینی احتساب قبلی
foretaste
ازمایش قبلی پیش بینی کردن
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
what a lark
چه تفریحی
social
تفریحی
sportive
تفریحی
dinghy
قایق تفریحی
amusement park
پارک تفریحی
amusement parks
پارک تفریحی
cabin cruisers
قایق تفریحی
cabin cruiser
قایق تفریحی
junket
سفر تفریحی
junkets
سفر تفریحی
resourc
کار تفریحی
sport fish
ماهیگیری تفریحی
dinghies
قایق تفریحی
sportful
تفریحی خوشگذران
sashay
راه پیمایی تفریحی
sported
تفریحی سرگرم کردن
sports
تفریحی سرگرم کردن
hobbyhorse
کار تفریحی سرگرمی
hacking
اسب سواری تفریحی
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
keelboat
قایق تفریحی لنگردار
day sailer
قایق بادبانی تفریحی
sport
تفریحی سرگرم کردن
yachtsman
صاحب کشتی تفریحی
yachtsmen
صاحب کشتی تفریحی
ski tourer
اسکی باز تفریحی
septum
حفرههای بینی پره بینی
craftshop
کارگاه هنرهای دستی تفریحی
donkey baseball
بیس بال تفریحی با الاغ
impresarios
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
to play for love
تفریحی یا عشقی بازی کردن
scow
وته پهن قایق تفریحی
sport
نمایش تفریحی بازی کردن
sports
نمایش تفریحی بازی کردن
sported
نمایش تفریحی بازی کردن
impresario
مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
plinking
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
parachute spinnaker
بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
day-tripper
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-trippers
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
dabble
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
sport
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
dabbles
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbling
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
sports
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
marinas
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
sported
تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
marina
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
hack
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacked
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacks
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
interim plan
برنامههای موقت
reinforcement schedules
برنامههای تقویت
schedules of reinforcement
برنامههای تقویت
social programs
برنامههای اجتماعی
utility programs
برنامههای سودمند
control programs
برنامههای کنترلی
medical programs
برنامههای پزشکی
welfare programs
برنامههای رفاهی
comprehensive plans
برنامههای جامع
system programs
برنامههای سیستم
application programs
برنامههای کاربردی
support programs
برنامههای پشتیبانی
national programs
برنامههای ملی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
foregone
قبلی
predecessor
قبلی
predecessors
قبلی
fore
قبلی
one-time
قبلی
prior
قبلی
aforetime
قبلی
ex-
قبلی
previous
قبلی
ex
قبلی
preceding
قبلی
norton utilities
برنامههای کمکی نورتن
conservation programs
برنامههای حفافت منابع
data management programs
برنامههای مدیریت داده ها
army program memorandum
لایحه برنامههای ارتشی
family planning programs
برنامههای تنظیم خانواده
tools
مجموعه برنامههای کاربردی
government broadcasting
پخش برنامههای دولتی
at sight
بی مطالعه قبلی
presupposition
فرض قبلی
foretype
نمونه قبلی
preoccupation
اشغال قبلی
preoccupations
اشغال قبلی
forewarning
اخطار قبلی
premonition
اخطار قبلی
presuppositions
فرض قبلی
premonitions
اخطار قبلی
forethought
اندیشه قبلی
pre arrangement
قرار قبلی
background
معلومات قبلی
premeditatedly
با اندیشه قبلی
pregiurement
احتساب قبلی
preformation
تشکیل قبلی
prefiguration or prefigurement
نمایش قبلی
backgrounds
معلومات قبلی
prefiguration
تصور قبلی
preexistence
موجودیت قبلی
preengagement
تعهد قبلی
predispostion
تمایل قبلی
predesignation
تعیین قبلی
precompression
تراکم قبلی
precognition
اطلاع قبلی
pre arrengement
قرار قبلی
prepossession
تصرف قبلی
pretreatment
معالجه قبلی
previous work
کارهای قبلی
previews
اطلاع قبلی
premeditation
قصد قبلی
late war
جنگ قبلی
premeditated
با قصد قبلی
preconidtion
شرط قبلی
predilection
تمایل قبلی
predilections
تمایل قبلی
preview
اطلاع قبلی
foredoom
محکومیت قبلی
chains
از کلمه قبلی
foretoken
اعلام قبلی
chain
از کلمه قبلی
foreordainment
حکم قبلی
telecourse
دوره برنامههای اموزشی تلویزیونی
teleview
به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
army program memorandum
لایحه برنامههای نیروی زمینی
to baffle one's plots
برنامههای کسی رابهم زدن
prognostications
تشخیص قبلی مرض
premonitory
متضمن اخطار قبلی
prior permission
اجازه قبلی پرواز
pre engaged
دارای تعهد قبلی
pre indexing
شاخص گذاری قبلی
forebedement
اخبار قبلی پیشگویی
pre indexing
فهرست سازی قبلی
prelibation
ازمایش یانوشیدن قبلی
prognostication
تشخیص قبلی مرض
bias
ولتاژ قبلی دادن
malice aforethought
سوء نیت قبلی
biases
ولتاژ قبلی دادن
off the cuff
<idiom>
بدون آمادگی قبلی
A one-month notice.
اطلاع قبلی یک ماهه
leave hanging (in the air)
<idiom>
بدون تصمیم قبلی
at ten minutes notice
با ده دقیقه اخطار قبلی
as you were
به حالت قبلی برگردید
special
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
self-
کامپیوتری که از برنامههای تشخیص استفاده میکند
bridgeware
برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
programmers
برنامه نویسی که برنامههای کاربردی می نویسد
programmer
برنامه نویسی که برنامههای کاربردی می نویسد
reentrant code
برنامههای اسمبلی تولیدشده توسط ماشین
structure
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
structures
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
structuring
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
sight-reads
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading
بدون امادگی قبلی اجراکردن
premonitions
برحذر داشتن فکر قبلی
sight-read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
premonition
برحذر داشتن فکر قبلی
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
a priori
بدون بررسی یا آزمایش قبلی
foredknowlege
اطلاع قبلی علم غیب
quondam
قبلی مربوط به چندی قبل
prerequisite
شرط قبلی لازمه امری
pre condition
شرط لازم الاجرای قبلی
prefiguration or prefigurement
تشبیه از پیش تصور قبلی
precognitive
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
inherited error
خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
premise
فرض قبلی فرضیه مقدم
premised
فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses
فرض قبلی فرضیه مقدم
sneak preview
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sneak previews
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
prognosticator
تشخیص دهنده قبلی مرض
prognosticate
تشخیص دادن قبلی مرض
prerequisites
شرط قبلی لازمه امری
free wheeling
بازی بدون نقشه قبلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com