English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English Persian
screenplay نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
screenplays نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
Other Matches
dramatis personae بازیگران نمایشنامه هنرپیشگان نمایشنامه
cone of silence مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
dramas تاتر نمایشنامه
revue نمایشنامه انتقادی
revues نمایشنامه انتقادی
drama تاتر نمایشنامه
scenario متن نمایشنامه
dramatists نمایشنامه نویس
scriptwriter نمایشنامه نویس
script متن نمایشنامه
scriptwriters نمایشنامه نویس
playwright نمایشنامه نویس
playwrights نمایشنامه نویس
dramatist نمایشنامه نویس
play نمایش نمایشنامه
played نمایش نمایشنامه
playing نمایش نمایشنامه
plays نمایش نمایشنامه
teleplay نمایشنامه مخصوص تلویزیون
closet drama نمایشنامه خواندنی درخانه
pieces نمایشنامه قسمت بخش
piece نمایشنامه قسمت بخش
cloak and dagger شبیه نمایشنامه پلیسی
cloak-and-dagger شبیه نمایشنامه پلیسی
premiering نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premieres نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiered نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiere نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiers نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premier نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
promptbook نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
script حروف الفبا بصورت متن نمایشنامه دراوردن
low comedy نمایشنامه مضحکی که اززندگی مردم طبقه سوم اقتباس شده
radios رادیویی
broadcasting رادیویی
radioing رادیویی
radio رادیویی
radioed رادیویی
radio match رویارویی رادیویی
radio receiver گیرنده رادیویی
radio alimeter فرازیاب رادیویی
radio beacon بیکن رادیویی
radio broadcasting پخش رادیویی
radio link پیوند رادیویی
listening silence سکوت رادیویی
phototelegraphy عکاسی رادیویی
radiophoto عکاسی رادیویی
play by play پخش رادیویی
r.f. بسامد رادیویی
radio frequency فرکانس رادیویی
radio horizon افق رادیویی
radio interference پارازیت رادیویی
radio navigation ناوبری رادیویی
radio compass قطبنمای رادیویی
radio call sign معرف رادیویی
radio control فرمان رادیویی
compere مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
radiographic مخابرات رادیویی
radiometeorograph هوانگار رادیویی
radiophotograph عکس رادیویی
wirephoto عکاسی رادیویی
receiving set گیرنده رادیویی
space radiation تشعشع رادیویی
telephoto عکاسی رادیویی
telephotography عکاسی رادیویی
radmail پست رادیویی
radio detection اکتشاف رادیویی
radio dicipline انضباط رادیویی
radio ferquency بسامد رادیویی
radio frequencies فرکانسهای رادیویی
radio sextant سکستانت رادیویی
radio silence سکوت رادیویی
radio wave موج رادیویی
radio waves امواج رادیویی
radiographic عکس رادیویی
electronic locator فلزیاب رادیویی
call sign معرف رادیویی
call signs معرف رادیویی
facsimiles عکس رادیویی
radio telescope تلسکوپ رادیویی
radio telescopes تلسکوپ رادیویی
radio metal locator فلزیاب رادیویی
metal locator فلزیاب رادیویی
receiver گیرنده رادیویی
receivers گیرنده رادیویی
wave موج رادیویی
facsimiles عکاسی رادیویی
facsimile عکس رادیویی
facsimile عکاسی رادیویی
transmitter فرستنده رادیویی
transmitters فرستنده رادیویی
waves موج رادیویی
waving موج رادیویی
fax عکاسی رادیویی
waved موج رادیویی
faxed عکاسی رادیویی
faxes عکاسی رادیویی
hertzian wave موج رادیویی
faxing عکاسی رادیویی
radio astronomy اختر شناسی رادیویی
radio approach دستگاه تقرب رادیویی
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
skip zone منطقه کور رادیویی
rawinsonde جهت یاب رادیویی
radiographs پوتونگار عکس رادیویی
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
radioing پیام رادیویی فرستادن
radiograph پوتونگار عکس رادیویی
radios پیام رادیویی فرستادن
radiotelegraphic تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraph تلگراف رادیویی کردن
radioed پیام رادیویی فرستادن
spotter کمک مفسر رادیویی
groundwave موجهای رادیویی زمینی
play by play پخش رادیویی مسابقه
net call sign معرف رادیویی شبکه
radio frequency interference تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency transformer مبدل بسامد رادیویی
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
direction finder جهت یاب رادیویی
wave front جبهه امواج رادیویی
radio پیام رادیویی فرستادن
telemetry مسافت سنجی رادیویی
tactical call sign معرف رادیویی تاکتیکی
twin sideband ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
sweep jamming امواج سیار پارازیت رادیویی
radmail وسیله ارسال پیام رادیویی
high frequency radio station ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
garbage واسط رادیویی از کانالهای مجاور
rf Frequency Radio فرکانس رادیویی
screenwriter نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriters نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
radiograph پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
beacon امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
beacons امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
high frequency radio direction finding جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
fades از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
influence mine مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
fade از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
maintain watch مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
loran تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
vocoder وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
radiolocation تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
radio relay رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
listening silence به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
radio range ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
microwave hop یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
high frequency فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
rf ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
squelch circuit یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
consol دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
listening watch پست به گوش رادیویی نگهبانی به گوش
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
nett شبکه رادیویی تور استتار شبکه
nets شبکه رادیویی تور استتار شبکه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
net شبکه رادیویی تور استتار شبکه
wireless network شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com