English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
neoscholasticism نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
Other Matches
sturm und drang نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
clandestine سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
ninteenth یک نوزدهم
S, s (S's, s's) حرف نوزدهم الفبای انگلیسی
causing نهضت
causes نهضت
rising نهضت
cause نهضت
movement نهضت
crown glass شیشه پنجره [در قرن نوزدهم انگلیس]
fin de siecle وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
carpet-bedding [گلکاری به روش قرن نوزدهم میلادی]
Free Classicism [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
reformation نهضت جنبش
reformer طرفدار نهضت
reformers طرفدار نهضت
labor movement نهضت کارگری
revolts نهضت جنبش
revolt نهضت جنبش
irredentism نهضت بازستانی
cathedral style [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
Dantesqua [منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
crusade جنگ مذهبی نهضت
crusaded جنگ مذهبی نهضت
initial movement نهضت اول پیشقدمی
crusades جنگ مذهبی نهضت
crusading جنگ مذهبی نهضت
Collegiate Gothic [گوتیک غیرمذهبی در کالج کمبریج و آکسفورد در قرن نوزدهم میلادی]
parnassian school of poets شعرای سده نوزدهم فرانیه که بیشتراهمیت بوزن شعرمیداندتابمعانی لطیف ان
Italian Villa style [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
Gothic Revival [سبک احیای گوتیک در انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی]
Industrial Park [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
reform movement جنبش یا نهضت برای اصلاحات
Zionism صهیون گرایی نهضت صهیونیسم
of the catholic persuasion کاتولیک
miaasl کاتولیک ها
romanist کاتولیک
RC کاتولیک
Zionism نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
popish شبیه کاتولیک
popery کلیسای کاتولیک رم
Catholics ازاده کاتولیک
catholicize کاتولیک کردن
Catholic ازاده کاتولیک
catholicize کاتولیک شدن
Zionist طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
monseigneur مسیو کشیش کاتولیک
of the catholic persuasion وابسته به تیره کاتولیک
canon low قانون کلیسای کاتولیک
greek catholic عضوکلیسای کاتولیک رومی
romanize کاتولیک مسلک کردن
You are more catholic than the pope. <proverb> از پاپ کاتولیک تر شده اى .
Catholics عضو کلیسای کاتولیک
Catholic عضو کلیسای کاتولیک
soutane ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
pontifex عضو شورای کشیشان کاتولیک
lent 04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها
Roman Catholics وابسته به کلیسای کاتولیک روم
Roman Catholic وابسته به کلیسای کاتولیک روم
zucchetto شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
extreme unction مسح اخری تدهین دم مرگ کاتولیک ها
major seminary دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
lector قاری کتاب مقدس در کلیسای کاتولیک
gregorian chant سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
romanism اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
reunionist کسیکه که هواخواه پیوندکلیسای کاتولیک باکلیسای انگلیس میباشد
mantelletta شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
biretta یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
chateau style [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
Japonaiserie [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
mardi gras سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
literary ادبی
misbehaciour بی ادبی
lowliness بی ادبی
impoliteness بی ادبی
churlishness بی ادبی
irreverence بی ادبی
literay ادبی
indecorousness بی ادبی
discourtesy بی ادبی
inurbanity بی ادبی
clownishness بی ادبی
belletristic ادبی
falangisme نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
dragon sumak طرح سومک اژدهایی [این طرح در قرون نوزدهم و بیستم میلادی در قفقاز بافته شده و زمینه اصلی آن جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
literarily بطور ادبی
plagiary دزدی ادبی
figure of speech صنایع ادبی
moral theology لاهوت ادبی
to misbehave oneself بی ادبی کردن
florilegium گلچین ادبی
miscellanea جنگ ادبی
literary property حق مالکیت ادبی
plagiarizer دزد ادبی
literal interpretation تفسیر ادبی
apologia پوزش ادبی
misbehave بی ادبی کردن
pirates دزد ادبی
locus مثال ادبی
apologias پوزش ادبی
pirated دزد ادبی
pirate دزد ادبی
plagiarist سارق ادبی
reviewers منقد ادبی
garland گلچین ادبی
stylistic ادبی ادیبانه
pirating دزد ادبی
anthologies گلچین ادبی
misbehaved بی ادبی کردن
misbehaves بی ادبی کردن
misbehaving بی ادبی کردن
crib دزدی ادبی
cribbed دزدی ادبی
cribbing دزدی ادبی
cribs دزدی ادبی
anthology گلچین ادبی
garlands گلچین ادبی
imagery تشبیه ادبی
gobbets گلچین ادبی
analecta گلچین ادبی
skits هجو ادبی
plagiarism دزدی ادبی
piracy دزدی ادبی
criticism نقد ادبی
criticisms نقد ادبی
analects گلچین ادبی
analecta قطعات ادبی
gobbet گلچین ادبی
skit هجو ادبی
reviewer منقد ادبی
textual critic نقد ادبی متون
textual critic نقدگر متون ادبی
piece قطعه ادبی یاموسیقی
textual critic ناقد ادبی منقد
criticised نقد ادبی کردن
criticises نقد ادبی کردن
pieces قطعه ادبی یاموسیقی
He is courteous ( respectful ). آدم با ادبی است
architectonics ساختمان اثر ادبی
criticising نقد ادبی کردن
criticize نقد ادبی کردن
criticized نقد ادبی کردن
criticizing نقد ادبی کردن
criticizes نقد ادبی کردن
stylist از نظر سبک ادبی
stylists از نظر سبک ادبی
pirated دزدی ادبی کردن
dialogue مکالمات ادبی و دراماتیک
pirate دزدی ادبی کردن
dialogues مکالمات ادبی و دراماتیک
bluestockings دارای ذوق ادبی
didactic یاد دهنده ادبی
locus classicus عبارت نمونه ادبی
pirates دزدی ادبی کردن
analects قطعات ادبی منتخبات
chef d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
chef-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
bluestocking دارای ذوق ادبی
chefs-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
pirating دزدی ادبی کردن
stylistic وابسته به انشای ادبی
Farahan فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
epigone مقلد اثار ادبی و هنری
the desk کار دفتری یا ادبی یاروحانی
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
morceau قطعه ادبی یاموسیقی کوتاه
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
magnum opus مهمترین اثر ادبی یا هنری
slang واژه عامیانه وغیر ادبی
anthologize گلچین ادبی جمع کردن
aliterary production فراورده یا محصول ادبی تالیف
Kasim Ushag design طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
feria کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
anthologist متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
academical ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
architectonic مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
academic مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
renaissance دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
set pieces قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
reunionism دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس
locus classicus مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com