English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
rebuild نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds نوسازی تعمیر مجدد
Other Matches
reconditioning تعمیر مجدد
retread process تعمیر مجدد
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
gentrification نوسازی
instauration نوسازی
rebuilt نوسازی
rehabilitation نوسازی
reconstruction نوسازی
mending نوسازی
reconstructions نوسازی
novation نوسازی
remakes نوسازی
remake نوسازی
modernization نوسازی
renovation نوسازی
renewal نوسازی تاسیسات
renewals نوسازی تاسیسات
invisible refresh نوسازی نامرئی
reconstructs نوسازی کردن
rebuilding نوسازی کردن
renovation اصلاح نوسازی
economic modernization نوسازی اقتصادی
economic reconstruction نوسازی اقتصادی
reconstruct نوسازی کردن
reconstructed نوسازی کردن
reconstructing نوسازی کردن
rebuild نوسازی کردن قطعات
rebuilds نوسازی کردن قطعات
modification work order حکم کار نوسازی
modification number شماره نوسازی وسیله
modification work order برگ درخواست نوسازی
cost of reproduction هزینه نوسازی و ترمیم
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
toft محلی که سابقا" در ان خانه ساخته شده بود و نوسازی نشده است
new work عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
spot repair تعمیر در جا
maintenance تعمیر
mending تعمیر
upkeep تعمیر
service تعمیر
repairs تعمیر
repaired تعمیر
remaking تعمیر
repairing تعمیر
repair تعمیر
face lifting تعمیر
renovation تعمیر
serviced تعمیر
instauration تعمیر
serviceability تعمیر پذیری
over haul تعمیر اساسی
mend تعمیر کردن
base repair تعمیر اساسی
repair kit جعبه تعمیر
repair time مدت تعمیر
servicemen تعمیر کار
gunner's mate تعمیر کارتوپ
in bad repair نیازمند تعمیر
emergency repair تعمیر اضطراری
field service تعمیر در محل
maintenance نگهداری و تعمیر
fix تعمیر کردن
fixes تعمیر کردن
aircraft repair تعمیر هواپیما
in disrepair محتاج تعمیر
maintenance تعمیر و نگهداری
serviceman تعمیر کار
refashion تعمیر کردن
serviceability قابلیت تعمیر
restoring تعمیر کردن
service تعمیر کردن
repair تعمیر کردن
darner تعمیر کننده
repaired تعمیر کردن
restored تعمیر کردن
serviced تعمیر کردن
restore تعمیر کردن
mended تعمیر کردن
mends تعمیر کردن
refit تعمیر کردن
refits تعمیر کردن
refitted تعمیر کردن
refitting تعمیر کردن
reparation تعمیر عوض
darn [conservate] تعمیر کردن
rehash تعمیر کردن
rehashed تعمیر کردن
under repairing دردست تعمیر
under repair تحت تعمیر
under repair در دست تعمیر
to patch up تعمیر کردن
to do up تعمیر رکدن
rehashes تعمیر کردن
spot repair تعمیر در محل
out of repair نیازمند تعمیر
patch up <idiom> تعمیر کردن
patch تعمیر کردن
patches تعمیر کردن
restores تعمیر کردن
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
dry docks محل تعمیر کشتی
dock حوضچه تعمیر ناو
dry dock محل تعمیر کشتی
docks حوضچه تعمیر ناو
docked حوضچه تعمیر ناو
mean repair time زمان میانگین تعمیر
vamp وصله تعمیر کردن
pattern generator مولد تعمیر کار
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
steam fitter تعمیر کارلوله بخار
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
docking report گزارش تعمیر ناو
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
mending گردآوری شده برای تعمیر
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
accumulation time زمان تحت تعمیر بودن وسیله
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
unserviceable غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
awaiting aircraft availability زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
dock trials ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
steeplejack بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejacks بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
Can you mend this puncture? آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
furthering مجدد
further مجدد
furthered مجدد
furthermore مجدد
further on مجدد
furthers مجدد
renewed مجدد
reflorescence مجدد
seconding مجدد
seconds مجدد
second مجدد
seconded مجدد
maintenance قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
reeducation تربیت مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
reproductions تولید مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reproduction تولید مجدد
reinforcement وضع مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com