Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
yoyo
نوعی اسباب بازی بچگانه
Other Matches
noah ark
کشتی بچگانه که اسباب بازی اوست
pushpin
نوعی بازی بچگانه
muggins
یکجوربازی گنجفه بازی بچگانه
handy dandy
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
plaything
اسباب بازی
playthings
اسباب بازی
toy
اسباب بازی
toys
اسباب بازی
toylike
مثل اسباب بازی
toyer
سازنده اسباب بازی
bauble
اسباب بازی بچه
baubles
اسباب بازی بچه
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
charade
نوعی بازی
jack in the box
نوعی اتش بازی
jack-in-the-boxes
نوعی اتش بازی
Wellington
نوعی بازی گنجفه
slapjack
نوعی بازی ورق
raffle
نوعی بازی قدیمی
draughts
نوعی بازی چکرز
billiards
نوعی از گوی بازی که
loos
نوعی بازی ورق
raffles
نوعی بازی قدیمی
loo
نوعی بازی ورق
canasta
نوعی بازی رامی
whist
نوعی بازی ورق
jack-in-the-box
نوعی اتش بازی
speed a way
نوعی بازی شبیه هاکی
racketball
نوعی بازی شبیه هندبال
speedball
نوعی بازی شبیه فوتبال
pitch and toss
نوعی بازی شیر یاخط
eucher
نوعی بازی ورق امریکایی
craps
نوعی بازی قمار باطاس
scrum
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrums
نوعی بازی فوتبال راگبی
keno
نوعی بازی شبیه لوتو
scrummage
نوعی بازی فوتبال راگبی
ombre
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
omber
نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
marionettes
عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
marionette
عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
badminton
نوعی بازی تنیس باتوپ پردار
quadrille
نوعی بازی ورق چهار نفری
quadrilles
نوعی بازی ورق چهار نفری
faro
نوعی بازی قمار شبیه بانک
tetherball
نوعی بازی دو نفره با راکت وتوپ
croquet
نوعی بازی با گوی وحلقه کروکت
lacrosse
لاکروس که نوعی توپ بازی است
gin rummy
نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
checker
نوعی بازی شبیه جنگ نادر
Frisbee
نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
shinny
نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
bowlers
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
bowler
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
acrade game
نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
musical chairs
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
jigsaw puzzle
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
childish
بچگانه
little
بچگانه
puerile
بچگانه
childishly
بچگانه
chilish
بچگانه
infantile
بچگانه
childlike
بچگانه
childly
بچگانه
puerilely
بچگانه
small fry
بچگانه
slobbers
گریه بچگانه
infantilism
خوی بچگانه
bunting
شنل بچگانه
go-cart
چرخ بچگانه
slobbering
گریه بچگانه
slobber
گریه بچگانه
slobbered
گریه بچگانه
go-carts
چرخ بچگانه
small cloths
جامه بچگانه
smalls
جامه بچگانه
pop gun
تفنگ بچگانه
cot
رختخواب بچگانه
puppy love
عشق بچگانه
romper
رولباسی بچگانه
cots
رختخواب بچگانه
perambulators
درشکه بچگانه
perambulator
درشکه بچگانه
rompers
رو لباسی بچگانه
pelisse
پوستین بالاپوش بچگانه
bassinet
درشکه دستی بچگانه
popgun
تفنگ بادی بچگانه
quaker gun
تفنگ چوبی بچگانه
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
slobbered
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbers
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobber
دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
device
اسباب
tackled
اسباب
things
اسباب
devices
اسباب
apparatus
اسباب
rigging
اسباب
whigmaleerie
اسباب
accouterment
اسباب
rigs
اسباب
lash up
اسباب
contrivance
اسباب
free handed
بی اسباب
whigmaleery
اسباب
free hand
بی اسباب
freehand
بی اسباب
tackle
اسباب
traps
اسباب
gadget
اسباب
apparel
اسباب
contraption
اسباب
articles
اسباب
outfits
اسباب
geap
اسباب
fixings
اسباب
appliances
اسباب
outfit
اسباب
valuables
اسباب
contraptions
اسباب
tackles
اسباب
tool
اسباب
tackling
اسباب
instrument
اسباب
doodads
اسباب
article
اسباب
remover
اسباب کش
appliance
اسباب
gadgets
اسباب
rig
اسباب
rigged
اسباب
mountings
اسباب
instrumentally
با اسباب
dixings
اسباب
removers
اسباب کش
doodad
اسباب
contrivances
اسباب
inconvenience
اسباب زحمت
stamper
اسباب کوبیدن
(be) put out
<idiom>
اسباب زحمت
appliance
اسباب کار
paraphernalia
اسباب لوازم
appliances
اسباب کار
malice
اسباب چینی
inconvenienced
اسباب زحمت
inconveniences
اسباب زحمت
military device
اسباب ارتشی
discommodity
اسباب زحمت
disfurnish
بی اسباب کردن
gear
اسباب لوازم
gears
اسباب لوازم
causes of revelation
اسباب نزول
Luggage
اسباب و اثاثیه
trocar
اسباب بزل
geared
اسباب لوازم
thing
اسباب دارایی
inconveniencing
اسباب زحمت
tools
اسباب کار
appurtenance
اسباب جهاز
spare
اسباب یدکی
utensil
وسایل اسباب
exerciser
اسباب ورزش
purofier
اسباب پاک کن
impedimenta
اسباب تاخیرحرکت
enginery
اسباب جنگی
inhalator
اسباب استنشاق
implement
اسباب اجراء
implemented
اسباب اجراء
move
اسباب کشی
moved
اسباب کشی
spared
اسباب یدکی
slides
اسباب لغزنده
slide
اسباب لغزنده
fishing gear
اسباب ماهیگیری
fittings and fixtures
اسباب و اثاثه
drag
اسباب لایروبی
dragged
اسباب لایروبی
drags
اسباب لایروبی
utensils
وسایل اسباب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com