Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
Other Matches
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
short thrust
نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
high port
حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
chip shot
ضربه کوتاه
jab kick
ضربه انحرافی کوتاه
duck hook
ضربه پیچدار کوتاه
miniski
نوعی اسکی کوتاه
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
under arm net shot
ضربه کوتاه از نزدیک تور
basset
نوعی سگ شکاری پا کوتاه برون زد
mantelet
نوعی شنل زنانه کوتاه
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
uppercuts
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
chippie
ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
uppercut
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
greasewood
نوعی بوته کوتاه ازتیره قازایاغی
shoran
نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
dachshund
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshunds
نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
gimme
ضربه اهدایی به حریف روی چمن کوتاه گلف
squib kick
ضربه کوتاه با پا که به اسانی به دست تیم حریف نیفتد
peplum
نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
crosscourt shot
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
chopped
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
provider
نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
providers
نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
typhoon
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
inject
ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injected
ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injecting
ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injects
ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
rapiers
سخمه سخمه زنی
rapier
سخمه سخمه زنی
miniature
کوتاه
short
کوتاه
pigmy
کوتاه
puny
قد کوتاه
liliputian
قد کوتاه
pigmy
قد کوتاه
shortest
کوتاه
dumpy
کوتاه
miniatures
کوتاه
synoptic
کوتاه
stunting
کوتاه
stunts
کوتاه
of short duration
کوتاه
succinct
کوتاه
bas relif
کوتاه
down
کوتاه
shorter
کوتاه
pygmy
قد کوتاه
pygmy
کوتاه
pygmies
قد کوتاه
stocky
کوتاه
curtal
کوتاه
pigmies
کوتاه
little
کوتاه
pigmies
قد کوتاه
low
کوتاه
scut
دم کوتاه
curt
<adj.>
کوتاه
concise
کوتاه
concise
<adj.>
کوتاه
fleeting
<adj.>
کوتاه
stockiest
کوتاه
stockier
کوتاه
pygmies
کوتاه
stunt
کوتاه
short
<adj.>
کوتاه
succinct
<adj.>
کوتاه
dwarfish
کوتاه
paddles
پاروی کوتاه
clipping
کوتاه کردن
britches
شلوار کوتاه
paddling
پاروی کوتاه
short drop
دراپ کوتاه
conte
داستان کوتاه
escopette
قرابینه کوتاه
catnaps
چرت کوتاه
abbreviates
کوتاه کردن
truncates
کوتاه کردن
abbreviate
کوتاه کردن
strop
طناب کوتاه
truncating
کوتاه کردن
razee
کوتاه کردن
stichomythia
مکالمات کوتاه
correption
کوتاه کردن
shortest
کوتاه مدت
paddled
پاروی کوتاه
short circuit
اتصال کوتاه
chiton
قبای کوتاه
punches
کوتاه قطور
spuds
چاقوی کوتاه
spud
چاقوی کوتاه
short-range
کوتاه مدت
short burst
رگبار کوتاه
short brittle
شکننده- کوتاه
short blast
سوت کوتاه
tunicle
لباس کوتاه
short blast
بوق کوتاه
chitchat
صحبت کوتاه
one track
کوتاه فکر
punched
کوتاه قطور
truncation
کوتاه سازی
paddle
پاروی کوتاه
to cut short
کوتاه کردن
scurried
مسابقه کوتاه
scurries
مسابقه کوتاه
to fall short
کوتاه امدن
to look in
کوتاه کردن
scurry
مسابقه کوتاه
scurrying
مسابقه کوتاه
short-lived
کوتاه مدت
brachydactyly
کوتاه انگشتی
short lived
کوتاه مدت
basso relief
برجسته کوتاه
scutter
دو باگامهای کوتاه
punch
کوتاه قطور
coatee
دامن کوتاه
breeks
شلوار کوتاه
briefest
کوتاه مختصر
formulating
کوتاه کردن
curtail
کوتاه کردن
brief
کوتاه مختصر
short test bar
میله کوتاه
catnapped
چرت کوتاه
short time
کوتاه مدت
dogmatist
کوتاه فکر
catnapping
چرت کوتاه
draw in
کوتاه شدن
piaffer
یورتمه کوتاه
laconically
کوتاه موجز
easy term
کوتاه مدت
shortening in
کوتاه کردن
short
کوتاه کردن
short run
مدت کوتاه
catnap
چرت کوتاه
transient
فانی کوتاه
shear
کوتاه کردن
detruncate
کوتاه کردن
formulate
کوتاه کردن
formulated
کوتاه کردن
detruncation
کوتاه شدگی
transients
فانی کوتاه
briefer
کوتاه مختصر
short service line
خط سرویس کوتاه
short shunt
شنت کوتاه
formulates
کوتاه کردن
briefed
کوتاه مختصر
playlet
نمایش کوتاه
short term
کوتاه مدت
short term
دوره کوتاه
short run
کوتاه مدت
shortens
کوتاه تر کردن
shorter
کوتاه مدت
bunny hop
پرش کوتاه
shorten
کوتاه تر کردن
truncate
کوتاه کردن
chopped
گام کوتاه
shorten
کوتاه کردن
escopet
قرابینه کوتاه
short splice
پیوند کوتاه
spontoon
نیزه کوتاه
chop
گام کوتاه
cutty sark
دامن کوتاه
abbreviating
کوتاه کردن
shortest
کوتاه کردن
steep taper
مخروط کوتاه
shortened
کوتاه کردن
cut off
کوتاه کردن
shortened
کوتاه تر کردن
short return
برگشت کوتاه
laconic
کوتاه موجز
short
کوتاه مدت
curtailed
کوتاه کردن
epigrammatical
کوتاه ونیشدار
short precision
دقت کوتاه
shortwave
موج کوتاه
curtailing
کوتاه کردن
curtails
کوتاه کردن
short period
دوره کوتاه
shorter
کوتاه کردن
by pass
اتصال کوتاه
shortens
کوتاه کردن
truncated
کوتاه کردن
rack
چهارنعل کوتاه
idyll
قصیده کوتاه
racked
چهارنعل کوتاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com