English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
Other Matches
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
vernier درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
subdivide بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
classis تقسیم برحسب طبقه
classifications طبقه بندی رده بندی
classification طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
tierce به سه قسمت تقسیم کردن
tripartition تقسیم بسه قسمت
trisect تقسیم بسه قسمت
polychotomous تقسیم شده بچند قسمت
trichotomy تقسیم وجود انسان به سه قسمت
dividing تقسیم بندی
line graduation تقسیم بندی خط
quarter به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
amorphous بدون تقسیم بندی
compartmentation تقسیم بندی کردن
graduate تقسیم بندی کردن
time slicing تقسیم بندی زمانی
degree gradution تقسیم بندی درجهای
splitting a window تقسیم بندی پنجره
graduating تقسیم بندی کردن
break down تقسیم بندی کردن
graduates تقسیم بندی کردن
dial graduation تقسیم بندی درجهای
lot تقسیم بندی کردن
class common behaviors رفتارهای نوعی طبقه
bicipital تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
split window پنجره تقسیم بندی شده
split-screen صفحه تقسیم بندی شده
split screen صفحه تقسیم بندی شده
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
taxonomy طبقه بندی
stratification طبقه بندی
systemization طبقه بندی
sorting طبقه بندی
taxonomies طبقه بندی
classification طبقه بندی
grading طبقه بندی
classifications طبقه بندی
division طبقه بندی
low grade کم طبقه بندی
divisions طبقه بندی
assortments طبقه بندی
bracket طبقه بندی
typification طبقه بندی
denominations طبقه بندی
denomination طبقه بندی
assortment طبقه بندی
bifid بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
nosology مبحث شناسایی و تقسیم بندی امراض
eutherian مربوط به تقسیم بندی بزرگ پستانداران
categorized طبقه بندی کردن
graduates طبقه بندی کردن
harmonic division طبقه بندی متناسب
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
zootaxy طبقه بندی جانوران
harmonic proportion طبقه بندی متناسب
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
secrets طبقه بندی سری
rug classification طبقه بندی فرش
graduate طبقه بندی کردن
taxonomist متخصص طبقه بندی
route classification طبقه بندی جاده ها
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
pigeonhole طبقه بندی کردن
secret طبقه بندی سری
job classification طبقه بندی شغل
map classification طبقه بندی نقشه ها
market grades and grading طبقه بندی بازار
layer طبقه بندی کردن
service rating طبقه بندی پرسنلی
soil class طبقه بندی خاک
classification طبقه بندی پیام
systemize طبقه بندی کردن
graduating طبقه بندی کردن
suborder طبقه بندی فرعی
classifications طبقه بندی پیام
standardization همگونی طبقه بندی
job classification طبقه بندی شغلی
speed rate increment طبقه بندی سرعت
nosology طبقه بندی بیماریها
layers طبقه بندی کردن
classificatory مربوط به طبقه بندی
classifies طبقه بندی کردن
categorizing طبقه بندی کردن
categorizes طبقه بندی کردن
nondescript غیرقابل طبقه بندی
unclassified بدون طبقه بندی
aggroup طبقه بندی کردن
accounting classification طبقه بندی حساب
classified طبقه بندی شده
budget classification طبقه بندی بودجه
classifying طبقه بندی کردن
categorize طبقه بندی کردن
categorising طبقه بندی کردن
categorises طبقه بندی کردن
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
classification chart نمودار طبقه بندی
unclassified طبقه بندی نشده
classifiable قابل طبقه بندی
classify طبقه بندی کردن
categorised طبقه بندی کردن
to categorize طبقه بندی کردن
classification of soil طبقه بندی خاک
classed طبقه بندی کردن رده
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
glossography طبقه بندی و شرح زبانها
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
classing طبقه بندی کردن رده
intergrade طبقه بندی داخلی کردن
classes طبقه بندی کردن رده
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
classified items اماد طبقه بندی شده
integrade [طبقه بندی داخلی کردن]
topsecret طبقه بندی به کلی سری
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
class طبقه بندی کردن رده
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
classified material مدارک طبقه بندی شده
restricted data اطلاعات طبقه بندی شده
classified items اقلام طبقه بندی شده
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
systematist متخصص فائده سازی و طبقه بندی
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
taxon واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
partitioning قسمت بندی کردن
divisions قسمت دسته بندی
division قسمت دسته بندی
titan نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
titans نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
benthic division قسمت بندی لایههای دریا
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
pontoar نوعی کرجی برای پل بندی کلک
basic partitioned access method روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
fudging نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudges نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudge نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudged نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
general store فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
mohair کرک [نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com