English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
Other Matches
residence time مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
combustor محفظه احتراق
combustion chamber محفظه احتراق
combustion area محفظه احتراق
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
burner cans محفظه احتراق موتورهای توربینی
buffer chamber جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
burner compartment قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
charactristic lenght نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
backfiring احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
backfires احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
backfired احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
backfire احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
crankcase upper half قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
cavities محفظه
chamber محفظه
containers محفظه
encasement محفظه
container محفظه
chambers محفظه
enclosures محفظه
lacuna محفظه
guard assembly محفظه
cavity محفظه
envelope محفظه
envelopes محفظه
enclosure محفظه
housing محفظه
incasement محفظه
combustor سیستم احتراق توربین
incubators محفظه رشد
incubator محفظه رشد
potpourri محفظه عطر
air chamber محفظه هوا
intake chamber محفظه ورودی
pinches پایه محفظه
case فرف محفظه
cases فرف محفظه
shield محفظه سپرشدن
potpourris محفظه عطر
gas chambers محفظه باروت
shields محفظه سپرشدن
gas chamber محفظه باروت
pinch پایه محفظه
circular cell محفظه گرد
card cage محفظه کارت
oil pan محفظه کارتر
primer pouch محفظه چاشنی
mould cavity محفظه قالب
breech ring محفظه کولاس
breech recess محفظه کولاس
ootheca محفظه تخم
breech محفظه کولاس
starting chamber محفظه استارت
system unit محفظه سیستم
resonating cavity محفظه تشدید
computer enclosure محفظه کامپیوتر
vaporizing combustor سیستم احتراق توربین گاز
caisson [محفظه یا صندوق زیرآبی]
hoppers محفظه خوراک دستگاه
crankcase محفظه میل لنگ
reaction chamber محفظه فعل و انفعال
to tip something into a container [British E] چیزی را در محفظه ای ریختن
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
hopper محفظه خوراک دستگاه
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
breech chamber محفظه خرج انفجار
low pressure casing محفظه ی فشار ضعیف
gas port محفظه عبور گاز
floppy disk case محفظه فلاپی دیسک
carter محفظه میل لنگ
gasholders محفظه نگاهداری گاز
gasholder محفظه نگاهداری گاز
chamber furnace کوره محفظه دار
disk unit enclosure محفظه واحد دیسک
canisters محفظه گلوله افشان
gas chamber محفظه اعدام با گاز
canister محفظه گلوله افشان
gas chambers محفظه اعدام با گاز
cavities سوراخ حفره یا محفظه قالب
houses قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
housed قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
rhumbatron نوع متداول محفظه تشدید
cavity سوراخ حفره یا محفظه قالب
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
house قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
dewar محفظه عایق حرارتی با دوجداره
crankcase supercharger سوپرشارژر محفظه میل لنگ
cartridges جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
vault storage محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
Thermoses قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
Thermos قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
ccd محفظه هایی برای ذخیره داده
crankcase explusion سرو صدای داخل محفظه لنگ
crankcase bottom o.lower half قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
flooder غرق کننده محفظه مین زیرابی
cartridge جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
crankcase محفظه کارتر پوسته میل لنگ
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
panels بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
equipment bay محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
panel بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
toner محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
plenum chamber محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
helmzhold resonator محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
slaving محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaves محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaved محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
conex محفظه حمل بار اطاق بار
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
container جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
containers جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
turboprop توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
variable discharge turbine توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
crossfiring اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود
premature ignition احتراق نابهنگام احتراق بیموقع
low supercharger gear دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
critical grid current جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
turbines توربین
turbine توربین
steam turbine توربین بخار
stream turbine توربین بخار
gas turbine توربین گاز
free turbine توربین ازاد
axial flow impulse turbine توربین محوری
turbines توربین بخار
vane پره توربین
turbine vane تیغه توربین
internal combustion turbine توربین گازی
turbine wheel چرخ توربین
water turbine توربین ابی
impulse turbine توربین ضربهای
turbin stator استاتور توربین
turbine stage طبقه توربین
blade پره توربین
turbine nozzle شیپوره توربین
vanes پره توربین
turbin casing بدنه توربین
turbine rotor رتور توربین
turbine blade تیغه توربین
turbine توربین بخار
axial flow turbine توربین محوری
turbine blade پره توربین
turbine disc دیسک توربین
bucket تیغه گردنده توربین
reaction turbin توربین عکس العملی
reaction turbin توربین فشار زیاد
reaction turbine توربین عکس العملی
buckets تیغه گردنده توربین
radial flow turbine توربین با جریان شعاعی
impluse turbine توربین فشار ضربهای
three shaft توربین گازی با سه شفت
high head turbine توربین فشار قوی
high pressure turbin توربین فشار قوی
low pressure turbine توربین فشار ضعیف
turbojet هواپیمای جت توربین دار
head race کانال هذایت اب به توربین
blades پره توربین ابی
supersonic turbine توربین مافوق صوت
turbine governor تنظیم کننده توربین
turbocar اتومبیل توربین دار
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
turbocharger موتور شارژ کننده توربین
turbojet engine موتور هواپیمای دارای توربین جت
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
variable camber سطوح هادی گاز به داخل توربین
turbos پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
turbo پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
turbogenerator دستگاه مولد برق دارای توربین
turbofan دستگاه تهویه یا بادبزن متحرک بوسیله توربین
turborocket ترکیبات گوناگونی از توربین گاز و راکت در یک موتور
reverse flow engine توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
variable stator توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
penstock لوله ایکه اب تحت فشار را به توربین میرساند
turboshaft توربین گاز برای دادن قدرت به شفت
axial flow turbine engine موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com