English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
saint نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
saints نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
Other Matches
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
surah نوعی پارچه ابریشمی زنانه ابریشم مصنوعی
bugs نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
butyl نوعی لاستیک مصنوعی که ازپلیمریزاسیون ایزوبوتیل بدست می اید
bug نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugging نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
secondary planet اقمار
hot wire ammeter نوعی وسیله اندازه گیری جریان
galilean moons اقمار گالیلهای
shoran نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
mudcapping نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
wing photograph نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
satellites ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
exchange of notes نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
revisions بازدید
surveying بازدید
reviewed بازدید
reviewing بازدید
revision بازدید
visits بازدید
inspection بازدید
examined بازدید
review بازدید
controlling بازدید
examines بازدید
examine بازدید
visit بازدید
control بازدید
reviews بازدید
reviewal بازدید
examining بازدید
controls بازدید
visited بازدید
trainers وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
reconnoitered بازدید کردن
examine بازدید کردن
home visit بازدید خانواده
revisiting بازدید کردن
reconnoitre بازدید کردن
to return a visit بازدید کردن
examines بازدید کردن
see over بازدید کردن
revisits بازدید کردن
examined بازدید کردن
reconnoiter بازدید کردن
examining بازدید کردن
certificate of survey گواهی بازدید
boarding visit بازدید پس دادن
boarding call دعوت به بازدید
survey بازدید کردن
boarding call بازدید رسمی
reconnoitred بازدید کردن
reconnoiters بازدید کردن
reconnoitres بازدید کردن
reconnoitring بازدید کردن
reconnoitering بازدید کردن
inspection gallery دالان بازدید
revisit بازدید کردن
barrier inspection بازدید ازموانع
visits بازدید دیدار
visited بازدید دیدار
visit بازدید دیدار
spot checks بازدید در محل
spot check بازدید در محل
visitors بازدید کننده
man hole چاهک بازدید
inspection بازدید معاینه
personnel monitoring بازدید پرسنلی
surveyed بازدید کردن
destination inspection بازدید در مقصد
location survey بازدید در محل
revisited بازدید کردن
visitor بازدید کننده
inspection shaft میله بازدید
surveys بازدید کردن
inspection well چاه بازدید
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
to rehash something وضعیتی را بازدید کردن
surveys بررسی کردن بازدید
survey بررسی کردن بازدید
to revisit the situation وضعیتی را بازدید کردن
reviewed بازدید انتقاد کردن
reviews بازدید انتقاد کردن
reconnaissance بازدید مقدماتی اکتشاف
monitor بازدید کار دستگاه
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
official visit بازدید رسمی فرمانده
reviewing بازدید انتقاد کردن
visitors from abroad بازدید کنندگان خارجی
review بازدید انتقاد کردن
monitors بازدید کار دستگاه
monitored بازدید کار دستگاه
annual general inspection بازدید عمومی سالیانه
barrier inspection بازدید کنار جاده
check out equipment وسایل بازدید محل
afterflight inspection بازدید بعد از پرواز
surveyed بررسی کردن بازدید
perambulation دور زنی بازدید
man hole دهانه بازدید ادم رو
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
before flight inspection بازدید قبل از پرواز
visit of courtesy بازدید رسمی نظامی
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
inspection gallery دالان بازرسی گالری بازدید
man hole دریچه بازدید سوراخ ادم رو
gam گرد امدن بازدید کردن
refer مراجعه کردن بازدید مجدد
to revisit something بازدید کردن چیزی [مجازی]
visit and search بازدید و تجسس کردن ناو
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
refers مراجعه کردن بازدید مجدد
referred مراجعه کردن بازدید مجدد
devices فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
to revisit a subject of research سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
check off list برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
to revisit a criminal case [judicial proceedings] یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post ازیک وسیله به وسیله دیگر
false مصنوعی
ersatz مصنوعی
dummy مصنوعی
postiche مصنوعی
synthesic مصنوعی
flower work گل مصنوعی
synthetic مصنوعی
artful مصنوعی
man made مصنوعی
man-made مصنوعی
accrete مصنوعی
sophisticated مصنوعی
artificial مصنوعی
feigned مصنوعی
dummies مصنوعی
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
catena d'acqua آبشار مصنوعی
decoyed هدف مصنوعی
decoying هدف مصنوعی
cast stone سنگ مصنوعی
satellite قمر مصنوعی
artefact محصول مصنوعی
prosthesis اندام مصنوعی
decoys هدف مصنوعی
man-made fiber الیاف مصنوعی
robots ادم مصنوعی
artefacts محصول مصنوعی
decoy هدف مصنوعی
robot ادم مصنوعی
artifacts محصول مصنوعی
satellites قمر مصنوعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com