Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
Other Matches
an ovoviviparous animal
جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
venriloquism
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
to hatch out
[egg]
بیرون آمدن جوجه
[از تخم]
hatches
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatch
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatched
تخم دادن جوجه بیرون امدن
The skin ages intrinsically and extrinsically.
سن پوست از درون و بیرون رشد می کند.
brood
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
unwearied
از پای درنیامده
undeeded
بصورت سند درنیامده
agamic
بی نیاز ازتخم نر
cleck
ازتخم در اوردن
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
preovulatory
واقع شونده درمرحله قبل ازتخم گذاری
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
it snows
برف میاید
prices are sagging
قیمتهاپایین میاید
i feel sleepy
خوابم میاید
it reeks of blood
بوی خون از ان میاید
This dress suits me .
این لباس به من میاید.
it thunders
صدای اسمان غرغره میاید
his manners smackofselfishness
بوی خودپسندی از رفتارش میاید
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
gluten
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
gerund
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
gerunds
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
aces
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
eider down
پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
ace
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
mannose
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
growl
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
green corn
ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
growled
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growling
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
dry ice
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
growls
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
efflore scence
قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
labdanum
ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
metaprotein
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
godchild
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
godchildren
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
gel
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
broods
جوجه
brood
جوجه
birds
جوجه
bird
جوجه
squab
جوجه
squealer
جوجه
cygnet
جوجه قو
brooded
جوجه
cygnets
جوجه قو
chick
جوجه
eaglet
جوجه عقاب
dovelet
جوجه کبوتر
chicken
جوجه مرغ
hatch
جوجه گیر ی
duckling
جوجه مرغابی
hatches
جوجه گیر ی
chicken feed
غذای جوجه
incubation
جوجه کشی
roosters
جوجه خروس
rooster
جوجه خروس
cockerels
جوجه خروس
chickens
جوجه مرغ
budding poet
جوجه شاعر
flapper
جوجه اردک
hatcher
جوجه گیر
hatched
جوجه گیر ی
hedgehog
جوجه تیغی
nestling
جوجه اشیانه
nestlings
جوجه اشیانه
goslings
جوجه غاز
gosling
جوجه غاز
ducklings
جوجه اردک
turkey poult
جوجه بوقلمون
duckling
جوجه اردک
hedgehogs
جوجه تیغی
falconet
جوجه باز
peachick
جوجه طاووس
owlet
جوجه جغد
cockerel
جوجه خروس
keet
جوجه مرغ شاخدار
incubator
ماشین جوجه کشی
incubates
جوجه کشی کردن
hatcher
اسباب جوجه گیری
incubate
جوجه کشی کردن
incubators
ماشین جوجه کشی
hedge hog
ارمجی جوجه تیغی
polt
جوجه ماکیان وامثال ان
poult
جوجه مرغ و بوقلمون
ugly duckling
<idiom>
جوجه اردک زشت
piper
جوجه کبوتر لوله کش
pipers
جوجه کبوتر لوله کش
porcupiny
مانند جوجه تیغی
porcupinish
مانند جوجه تیغی
porcupine ant eater
جوجه تیغی استرالیا
incubating
جوجه کشی کردن
incubated
جوجه کشی کردن
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
peels
پوست انداختن پوست
peel
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
Dont count your chickens before they are hatched.
جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
porcupines
جوجه تیغی خارپشت کوهی
Don't count your chickens before they are hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
porcupine
جوجه تیغی خارپشت کوهی
hatchling
جوجه سراز تخم دراورده
Don't count your chickens before they're hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
urchin
بچه شیطان جوجه تیغی
urchins
بچه شیطان جوجه تیغی
quills
تیغ جوجه تیغی قلم پر
quill
تیغ جوجه تیغی قلم پر
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
echidna
جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
fledgeling
مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
Black sheep
جوجه اردک زشت
[اصطلاح روزمره]
fledgling
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
fledglings
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
broiler
بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
to d. a chinken
شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
spine
تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
spines
تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
Baldenfreude
[حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
down
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
litmus
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
peeling
پوست
bark
پوست
encrustation
پوست
shale
پوست
goatskin
پوست بز
cortices
پوست
rind
پوست
hull
پوست
hides
پوست
dermatalgia
پوست
peels
پوست
encrustations
پوست
neurilemma or lema
پوست پی
cortex
پوست
hide
پوست
tegmen
پوست
goat
پوست بز
barking
پوست
barked
پوست
integument
پوست
tunc
پوست
goats
پوست بز
skin
پوست
barks
پوست
skinned
پوست
flayer
پوست کن
crustal
پوست
tegmentum
پوست
skinning
پوست
hulls
پوست
glume
پوست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com