Dictiornary-Farsi | نوک زدگی سوراخ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
peck	نوک زدگی سوراخ
pecked	نوک زدگی سوراخ
pecking	نوک زدگی سوراخ
pecks	نوک زدگی سوراخ


Other Matches

blighting	باد زدگی یا زنگ زدگی
blights	باد زدگی یا زنگ زدگی
blight	باد زدگی یا زنگ زدگی
center	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie	[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
to pink out leather	چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag	کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
perforation	عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
fenestration	چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights	سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone	سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight	سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
cancellate	سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
thirl	سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink	سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest	سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate	ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese	پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pinker	سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
possession	جن زدگی
cacodemonomania	جن زدگی
glaciation	یخ زدگی
demonomania	جن زدگی
frostiness	یخ زدگی
rime	یخ زدگی
freezes	یخ زدگی
jetlag	جت زدگی
freeze	یخ زدگی
efflorescence	شوره زدگی
ageing	زنگ زدگی
corrsion	زنگ زدگی
dewiness	شبنم زدگی
staining	زنگ زدگی
stained	زنگ زدگی
seasickness	دریا زدگی
evanescence	غیب زدگی
stain	زنگ زدگی
stains	زنگ زدگی
cataplexy	خشک زدگی
corrosion	زنگ زدگی
dismaying	وحشت زدگی
dismays	وحشت زدگی
sunstroke	افتاب زدگی
dismay	وحشت زدگی
sunburn	افتاب زدگی
acariasis	کرم زدگی
fouling	زنگ زدگی
acariasis	کنه زدگی
afflictedness	محنت زدگی
dismayed	وحشت زدگی
hypersomnia	خواب زدگی
hyperthymia	هیجان زدگی
moldy	کپک زدگی
mouldiness	کپک زدگی
paraphrenia	هذیان زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.>	احساس یخ زدگی
precipitateness	شتاب زدگی
previousness	شتاب زدگی
rust oxide iron	زنگ زدگی
ageing	زنگ زدگی
worriment	ناراحتی غم زدگی
transfixion	حیرت زدگی
tonic immobility	خشک زدگی
rustiness	زنگ زدگی
sun burn	افتاب زدگی
chilled to the bones <idiom>	احساس یخ زدگی
fustiness	کفک زدگی
hallucinosis	توهم زدگی
heliosis	افتاب زدگی
hospitalism	بیمارستان زدگی
scientism	علم زدگی
thunderstroke	صاعقه زدگی
hurriedness	شتاب زدگی
grid	دریچه سوراخ سوراخ
riddles	سوراخ سوراخ کردن
millepore	مرجان سوراخ سوراخ
grids	دریچه سوراخ سوراخ
riddle	سوراخ سوراخ کردن
swage block	قالب سوراخ سوراخ
cancellous	سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated	سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate	سوراخ سوراخ اسفنجی
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
age hardenable	ثبات در برابرزنگ زدگی
alcoholic hallucinosis	توهم زدگی الکلی
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
melancholy	سودا زدگی غمگین
Rust <adj.> <noun>	رنگ زنگ زدگی
acute hallucinosis	توهم زدگی حاد
mustiness	پوسیدگی یا کپک زدگی
startle	پرش وحشت زدگی
startled	پرش وحشت زدگی
startles	پرش وحشت زدگی
outcrops	بیرون زدگی روامدگی
outcrop	بیرون زدگی روامدگی
precipitately	از روی شتاب زدگی
corrosion fatigue	استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness	بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
resistance to corrosion	مقاوم در برابر زنگ زدگی
rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی
breach	سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches	سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached	سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
corrosion resistant	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
frostbite	یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
sunscreens	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic-depressives	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreen	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic-depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
chilled to the bones <idiom>	نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
frost heave	برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
aluminum wool	رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
piercer	سوراخ کن
pigenhole	سوراخ
pertusion	سوراخ
perforator	سوراخ کن
spy hole	سوراخ
leak	سوراخ
imperforate	بی سوراخ
puncturing	سوراخ
mure	سوراخ
broaching	سوراخ کن
pecker	سوراخ کن
eyelets	سوراخ
eyelet	سوراخ
orifice	سوراخ
punctured	سوراخ
punctulate	سوراخ سوراخ
tap	سوراخ
tapped	سوراخ
pumiceous	سوراخ سوراخ
tapping	سوراخ
punctures	سوراخ
loop	سوراخ
looped	سوراخ
loops	سوراخ
pitting	سوراخ سوراخ
pinking	سوراخ
peep hole	سوراخ
leaked	سوراخ
leaks	سوراخ
abroach	سوراخ
outages	سوراخ
overture	سوراخ
overtures	سوراخ
orifices	سوراخ
lace	پر از سوراخ
laces	پر از سوراخ
outage	سوراخ
broach	سوراخ کن
broached	سوراخ کن
alveolar	سوراخ سوراخ
awl	سوراخ کن
broacher	سوراخ کن
opening	سوراخ
openings	سوراخ
boring	سوراخ
foraminiferous	سوراخ سوراخ
foraminated	سوراخ سوراخ
foramen	سوراخ
finger hole	سوراخ
fenestra	سوراخ
edge perforated	لب سوراخ
drill hole	سوراخ
cribriform	سوراخ سوراخ
columbarium	سوراخ
borehole	سوراخ
boreholes	سوراخ
broaches	سوراخ کن
waterhole	سوراخ
punched	سوراخ کن
perforation	سوراخ
thirl	سوراخ
slot	سوراخ
punches	سوراخ کن
waterholes	سوراخ
punch	سوراخ کن
mesh	سوراخ
meshes	سوراخ
slotting	سوراخ
meshing	سوراخ
holed	سوراخ
holes	سوراخ
hole	سوراخ
slots	سوراخ
puncture	سوراخ
holing	سوراخ
taphole	سوراخ
core hole	سوراخ هسته
depth of borehole	عمق سوراخ
to pick a hole in	سوراخ کندن در
meshing	:سوراخ تور

peck