English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
Other Matches
grains نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
marlin نیزه ماهی
barracudas نیزه ماهی
sea needle نیزه ماهی
marlinspike نیزه ماهی
needle fish نیزه ماهی
green bone نیزه ماهی
gar نیزه ماهی
barracuda نیزه ماهی
marlinespike نیزه ماهی
lancelet نیزه ماهی
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
firing position موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
firing range برد تیراندازی مسافت تیراندازی
rifle clasp نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
poles نیزه پرش با نیزه
When the water rise above ones head ,one fathom is. <proverb> آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
pole نیزه پرش با نیزه
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
deathlon مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
shafts نیزه
lances نیزه
gavelock نیزه
javelin نیزه
lancing نیزه
halbert نیزه
harpoons نیزه
speared نیزه
harpoon نیزه
darting نیزه
halberd نیزه
shaft نیزه
lanced نیزه
lancer نیزه زن
darted نیزه
lance نیزه
butt shaft نیزه
spears نیزه
spearing نیزه
spear نیزه
pic نیزه
dart نیزه
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
pikestaff چوب نیزه
spiculum نیزه کوچک
spontoon نیزه کوتاه
lancer نیزه دار
lanced ضربت نیزه
vaulter پرنده با نیزه
gaff نیزه چنگک
spears نیزه دار
sarissa نیزه مقدونی
styliform نیزه مانند
spiculum نوک نیزه
spearman نیزه انداز
spearman نیزه دار
fix bayonets به نیزه فنگ نیزه فنگ
pole vault پرش با نیزه
pole vaults پرش با نیزه
spear fisherman ماهیگیر با نیزه
spearfisher ماهیگیر با نیزه
spearer نیزه دار
job سوخمه سر نیزه
jobs سوخمه سر نیزه
lancethrust زخم نیزه
sword bayonet سر نیزه دم دار
styloid شبیه نیزه
spearing نیزه دار
demilance نیم نیزه
javelineer نیزه دار
lance ضربت نیزه
lances ضربت نیزه
javelin thrower پرتابگر نیزه
spearheads نوک نیزه
lancing ضربت نیزه
spearheading نوک نیزه
pole vaulting پرش با نیزه
pole vaulter پرنده با نیزه
spearheaded نوک نیزه
quarter staff نیزه چوبی
pike نیزه زدن
spearhead نوک نیزه
jaculator نیزه انداز
gad نیزه سنان
speared نیزه دار
jaculator نیزه دار
javelin throw پرتاب نیزه
throwing the javelin پرتاب نیزه
vaults پرش با نیزه
spear نیزه دار
vault پرش با نیزه
ox goad نیزه گاو رانی
pkeman سرباز نیزه دار
lancer تشر زن نیزه انداز
lanceolate نیزه مانند نیزهای
jousting نیزه بازی سواره
spearfishing ماهیگیری با پرتاب نیزه
pikestaff دسته چوبی نیزه
throwing circle دایره پرتاب نیزه
uhlan سوار نیزه دار
piker سرباز نیزه دار
jousted نیزه بازی سواره
jousts نیزه بازی سواره
fix bayonets نیزه فنگ کردن
joust نیزه بازی سواره
javelin زوبین پرتاب نیزه
javelin نیزه دستی سبک
spearfish ماهیگیری با پرتاب نیزه
tridentate نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
jousts نیزه بازی از روی زین
trident نیزه سه شاخه عصای سه دندانه
jousting نیزه بازی از روی زین
spear gun وسیله پرتاب نیزه ماهیگیری
styliferous ستون دار نیزه مانند
joust نیزه بازی از روی زین
foin فرو بردن شمشیر یا نیزه
jousted نیزه بازی از روی زین
musketry تیراندازی
popped تیراندازی
gunning تیراندازی
gunnery تیراندازی
pops تیراندازی
pop تیراندازی
archery تیراندازی
shootings تیراندازی
shooting تیراندازی
banderillero عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
he ran the animal through ان جانور را با شمشیریا نیزه سوراخ کرد
hop step طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه
tilting yard میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
tiltyard میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
gig نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
gigs نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
jumping event مسابقه پرش با نیزه یاارتفاع یا طول
handbow کمان تیراندازی
guns تیراندازی کردن
gun تیراندازی کردن
fire تیراندازی کردن
fired تیراندازی کردن
gunnery قوانین تیراندازی
firing table جدول تیراندازی
horseback archery تیراندازی سواره
firing line خط شروع تیراندازی
firing area منطقه تیراندازی
field archery تیراندازی صحرایی
fire trench سنگر تیراندازی
automatic fire تیراندازی خودکار
gunning تمرین تیراندازی
dry sum مشق تیراندازی
delivery error اشتباه در تیراندازی
conduct of fire هدایت تیراندازی
conduct of fire اجرای تیراندازی
combat firing تیراندازی جنگی
fire power قدرت تیراندازی
fires تیراندازی کردن
methode of fire روش تیراندازی
shoot تیراندازی کردن
shoots تیراندازی کردن
the butts میدان تیراندازی
riflery تیراندازی تفنگداری
ready position حاضربه تیراندازی
verification fire تیراندازی ازمایشی
fire bay دهلیز تیراندازی
lived تیراندازی جنگی
school shooting تیراندازی در مدرسه
offhand تیراندازی ایستاده
live تیراندازی جنگی
order of fire روش تیراندازی
scheme of fire طرح تیراندازی
pike نیزه دسته چوبی میخ نوک تیز
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
picador عضو گروه گاوباز سوار نیزه دار
banderilla نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
leister نیزه خاردار مخصوص صیدماهی قزل الا
crossbar ضلع اریب مانع میله پرش با نیزه
crossbars ضلع اریب مانع میله پرش با نیزه
throwing line نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
firing battery اتشبار تیراندازی کننده
firing data عناصر مربوط به تیراندازی
trap shoot تیراندازی به هدفهای متحرک
shootoff مسابقه اضافی تیراندازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com