English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
field maintenance نگهداری در صحرا
Other Matches
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
afield در صحرا
fields صحرا
fielded صحرا
field صحرا
deserting دشت صحرا
deserts دشت صحرا
field work کار در صحرا
champaign جلگه صحرا
field buying خرید در صحرا
wild land صحرا بیابان
desert دشت صحرا
fielded میدان رزم صحرا
field operating عمل کننده در صحرا
field میدان رزم صحرا
fielded بمیدان یا صحرا رفتن
field بمیدان یا صحرا رفتن
fields بمیدان یا صحرا رفتن
fields میدان رزم صحرا
nomadically بشیوه صحرا گردان و چادرنشینان
wildernesses صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
wilderness صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
shinny نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
walkabout بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabouts بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
fielder بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
landing, storage, delivery نگهداری
guarding subsidy حق نگهداری
detentions نگهداری
detention نگهداری
upkeep نگهداری
custody نگهداری
conservation نگهداری
storage نگهداری
holding نگهداری
retinues نگهداری
retinue نگهداری
internment نگهداری
detainer نگهداری
retention نگهداری
safe keeping نگهداری
safe guard نگهداری
sustentation نگهداری
preservation نگهداری
sustention نگهداری
protection نگهداری
keeping نگهداری
sustenance نگهداری
guardianship نگهداری
maintenance نگهداری
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
care of supplies نگهداری اماد
categories of maintenance طبقات نگهداری
categories of maintenance انواع نگهداری
interludes نگهداری مقدماتی
conserving نگهداری کردن
holding capacity فرفیت نگهداری
category طبقه نگهداری
conserves نگهداری کردن
manage نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
tenure نگهداری اشغال
maintrain نگهداری کردن
interlude نگهداری مقدماتی
conserved نگهداری کردن
deffered maintenance نگهداری مخصوص
organizational maintenance نگهداری سازمانی
holding time زمان نگهداری
levels of maintenance ردههای نگهداری
record keeping نگهداری سوابق
maintenance cost هزینه نگهداری
maintenance cost ارزش نگهداری
maintenance functions کارکردهای نگهداری
maintenance period دوره نگهداری
maintenance status وضعیت نگهداری
maintenance support پشتیبانی نگهداری
program maintenance نگهداری برنامه
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
holding costs مخارج نگهداری
granfather file نگهداری می شوند
retentivity قدرت نگهداری
depot maintenance نگهداری امادگاهی
to maintain one's family نگهداری کردن
depot maintenance نگهداری دپویی
energy preservation نگهداری انرژی
warehousing نگهداری در انبار
field capacity فرفیت نگهداری
to take keep نگهداری کردن
field maintenance نگهداری صحرایی
to maintain a road نگهداری کردن
the keeping of a festival نگهداری عید
tenability قابلیت نگهداری
preventive maintenance نگهداری حفافتی
cares نگهداری موافبت
maturing نگهداری بتن
maintenance تعمیر و نگهداری
maintains نگهداری کردن
maintained نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
account نگهداری حسابها
maintenance نگهداری و تعمیر
cared نگهداری موافبت
holds ایست نگهداری
hold ایست نگهداری
LSD نگهداری تحویل
care نگهداری موافبت
restraints نگهداری خودداری
restraint نگهداری خودداری
safeguard نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
safeguards نگهداری کردن
support نگهداری کردن
upkeep نگهداری کردن
tends نگهداری کردن از
tending نگهداری کردن از
tended نگهداری کردن از
conserve نگهداری کردن
tend نگهداری کردن از
keeps نگهداری کردن
keep نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
support تایید کردن نگهداری
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
depositery محل نگهداری سپرده
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
membrane curing نگهداری غشایی بتن
moist curing نگهداری مرطوب بتن
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
mewing دراصطبل نگهداری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
mew دراصطبل نگهداری کردن
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
baby farm محل نگهداری کودکان
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
ammunition depot محل نگهداری مهمات
gasholders محل نگهداری بنزین
management اجرا و نگهداری شبکه
remote servicing نگهداری از راه دور
bestride نگهداری ودفاع کردن از
gasholder محل نگهداری بنزین
remote maintenance نگهداری از راه دور
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
managements اجرا و نگهداری شبکه
software maintenance نگهداری نرم افزار
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
conservancy نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
lay up <idiom> گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com