English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
depot maintenance نگهداری دپویی
Other Matches
depot supply اماد دپویی
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
landing, storage, delivery نگهداری
upkeep نگهداری
internment نگهداری
retinue نگهداری
retinues نگهداری
detainer نگهداری
detentions نگهداری
detention نگهداری
maintenance نگهداری
retention نگهداری
guarding subsidy حق نگهداری
safe guard نگهداری
safe keeping نگهداری
sustentation نگهداری
sustention نگهداری
holding نگهداری
storage نگهداری
conservation نگهداری
custody نگهداری
guardianship نگهداری
keeping نگهداری
protection نگهداری
preservation نگهداری
sustenance نگهداری
warehousing نگهداری در انبار
manage نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
to take keep نگهداری کردن
to maintain one's family نگهداری کردن
to maintain a road نگهداری کردن
interlude نگهداری مقدماتی
interludes نگهداری مقدماتی
tenure نگهداری اشغال
tended نگهداری کردن از
tends نگهداری کردن از
cares نگهداری موافبت
cared نگهداری موافبت
care نگهداری موافبت
conserve نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
conserves نگهداری کردن
conserving نگهداری کردن
category طبقه نگهداری
the keeping of a festival نگهداری عید
field capacity فرفیت نگهداری
field maintenance نگهداری صحرایی
holding capacity فرفیت نگهداری
field maintenance نگهداری در صحرا
maintrain نگهداری کردن
maintenance support پشتیبانی نگهداری
maintenance status وضعیت نگهداری
granfather file نگهداری می شوند
holding costs مخارج نگهداری
maintenance period دوره نگهداری
holding time زمان نگهداری
maintenance functions کارکردهای نگهداری
maintenance cost ارزش نگهداری
energy preservation نگهداری انرژی
tending نگهداری کردن از
depot maintenance نگهداری امادگاهی
tenability قابلیت نگهداری
care of supplies نگهداری اماد
categories of maintenance طبقات نگهداری
categories of maintenance انواع نگهداری
maintenance cost هزینه نگهداری
retentivity قدرت نگهداری
record keeping نگهداری سوابق
program maintenance نگهداری برنامه
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
preventive maintenance نگهداری حفافتی
deffered maintenance نگهداری مخصوص
organizational maintenance نگهداری سازمانی
levels of maintenance ردههای نگهداری
maintenance نگهداری و تعمیر
maintenance تعمیر و نگهداری
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
safeguard نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
safeguards نگهداری کردن
support نگهداری کردن
upkeep نگهداری کردن
account نگهداری حسابها
restraint نگهداری خودداری
maintain نگهداری کردن
maintained نگهداری کردن
maintains نگهداری کردن
maturing نگهداری بتن
keep نگهداری کردن
keeps نگهداری کردن
tend نگهداری کردن از
restraints نگهداری خودداری
LSD نگهداری تحویل
hold ایست نگهداری
holds ایست نگهداری
depositery محل نگهداری سپرده
managements اجرا و نگهداری شبکه
membrane curing نگهداری غشایی بتن
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
software maintenance نگهداری نرم افزار
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
bestride نگهداری ودفاع کردن از
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
management اجرا و نگهداری شبکه
remote maintenance نگهداری از راه دور
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
moist curing نگهداری مرطوب بتن
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
support تایید کردن نگهداری
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
baby farm محل نگهداری کودکان
mew دراصطبل نگهداری کردن
remote servicing نگهداری از راه دور
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
gasholders محل نگهداری بنزین
gasholder محل نگهداری بنزین
mewing دراصطبل نگهداری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
ammunition depot محل نگهداری مهمات
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
lay up <idiom> گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
maintenance calibration تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
conservancy نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
three سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
threes سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
buffer کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
file maintenaee اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
for keeps برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
vivary جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
archive کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
reliquary فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
reliquaries فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
databases ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
maternal school اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
deep cycling روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
DBA ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
database ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
holdup بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com