English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
semipro نیمه حرفهای
Other Matches
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
occupational حرفهای
professional حرفهای
lifetimes حرفهای
lifetime حرفهای
professionals حرفهای
pro- حرفهای
pro حرفهای
vocations پیشهای حرفهای
vocation پیشهای حرفهای
gladiator بوکسور حرفهای
jargon زبان حرفهای
big words حرفهای گنده
professional misconduct اشتباه حرفهای
professional code ضوابط حرفهای
technologically حرفهای صنعتی
professional status پایگاه حرفهای
malpractices کژکاری حرفهای
malpractice کژکاری حرفهای
trade schools مدرسه حرفهای
trade school مدرسه حرفهای
gladiators بوکسور حرفهای
vocational education اموزش حرفهای
extra professional خارج حرفهای
technological حرفهای صنعتی
bailsman ضامن حرفهای
training school اموزشگاه حرفهای
vocational school اموزشگاه حرفهای
pillow talk حرفهای خصوصی
hit men آدم کش حرفهای
sweet nothings حرفهای عاشقانه
professionalism ورزش حرفهای
occupation disease امراض حرفهای
hit man آدم کش حرفهای
prizefighter بوکسور حرفهای
hoofer رقاص حرفهای
association for women in computing سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
old wives' tale حرفهای خاله زنکی
jar ram molding machine دستگاه قالبریزی حرفهای
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
laymen شخص غیر حرفهای
layman شخص غیر حرفهای
A lot of trite ( trivialities ) . حرفهای صد تا یک غاز ( بی ارزش )
old wives' tales حرفهای خاله زنکی
all pro تیم ستارههای حرفهای
professional workstation ایستگاه کار حرفهای
divisions اتحادیه باشگاههای حرفهای
miliaman سرباز حرفهای یاپیمانی
lay غیر حرفهای عامی
jockeys اسب سوار حرفهای
jockey اسب سوار حرفهای
division اتحادیه باشگاههای حرفهای
lays غیر حرفهای عامی
to i. from somebodies words از حرفهای کسی استنباط کردن
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
pro am مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
ranker افسر سربازی کرده نظامی حرفهای
peizefight مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
That is unmitigated nonsense. این از آن حرفهای بی معنی وچرند است
taxi squad گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
tours مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
dilettantism اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
tour مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
vanish بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanishes بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanishing بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
toured مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
touring مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
first class cricket مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
association for computing machinery بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
practitioners وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioner وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
semis نیمه
division line خط نیمه
mid- نیمه
stiffish نیمه شق
half deck نیمه پل
mid نیمه
in noon of night در نیمه شب
moiety نیمه
midnight نیمه شب
semi نیمه
part way نیمه
afcet la Pour AssociationFrancaise etTechnique CybernetiqueEconomiqe سازمان حرفهای فرانسوی که هدف ان گرد هم اوردن دانشمندان فرانسوی در زمینههای مختلف کامپیوتری است
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
semi skilled نیمه ماهر
semiaquatic نیمه ابزی
middle watch نگهبانی نیمه شب
quasi public نیمه عمومی
semicolonial نیمه ازاد
quasi public نیمه دولتی
semicolonial نیمه مستعمره
semiconscious نیمه بیهوش
semi literate نیمه نویسا
semicrystalline نیمه متبلور
semiconscious نیمه اگاه
semicolonialism نیمه مستعمراتی
semiconscious نیمه هوشیار
quasi private نیمه خصوصی
midwatch پاس نیمه شب
midyear نیمه سال
semi mechanization نیمه مکانیزه
partially sighted نیمه بینا
semiactive نیمه فعال
semiarboreal نیمه درختی
semi conductor نیمه هادی
semicivilized نیمه متمدن
preconscious نیمه هشیار
semiarid نیمه خشک
semiautomatic نیمه خودکار
semicinductor نیمه هادی
quasi concave نیمه مقعر
semi trailer نیمه یدک
nocturn عبادت نیمه شب
quasi commercial نیمه بازرگانی
partial fixing نیمه گیرداری
quasi convex نیمه محدب
second half نیمه دوم
semi independent نیمه مستقل
semi official نیمه رسمی
partially hearing نیمه شنوا
semicinductor نیمه رسانا
semihard نیمه سخت
subsaline نیمه شور
subovate نیمه بیضی
subfossil نیمه سنگواره
subarid نیمه خشک
subadult نیمه بالغ
subacute نیمه حاد
solid state نیمه هادی
shaly clay رس نیمه بلوری
semivitrified نیمه شیشهای
semitropic نیمه گرمسیری
semitransparent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه کدر
semiterrestrial نیمه خاکی
semisynthetic نیمه ترکیبی
half نیمه نخست
half-timbered نیمه چوبی
half-column نیمه ستون
half-bat آجر نیمه
dwarf wall دیوار نیمه
aileron نیمه لچکی
aileron نیمه سنتوری
underemployed نیمه کار
sub-tropical نیمه حاره
semi-precious نیمه گرانبها
semi-precious نیمه بهادار
semi-final نیمه نهایی
semi-conscious در حال نیمه غش
semi-conscious نیمه بیهوش
semi-conscious نیمه هشیار
semisynthetic نیمه مصنوعی
semisolid نیمه جامد
semiskilled نیمه ماهر
semigloss نیمه درخشان
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semifluid نیمه ابکی
semifixed نیمه ثابت
semifinal نیمه نهایی
semiopaque نیمه کدر
semierect نیمه قائم
semierect نیمه ایستاده
semidomesticated نیمه اهلی
semidome نیمه گنبد
semidivine نیمه خدا
semidivine نیمه الهی
semidetached نیمه مجزا
semigloss نیمه شفاف
semihard نیمه محکم
semirigid نیمه سخت
semireligious نیمه مذهبی
semipublic نیمه همگانی
semiprivate نیمه خصوصی
semipermeable نیمه تراوا
semipermanent نیمه جاودان
semiparasitic نیمه انگلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com