English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
quasi public نیمه دولتی
Search result with all words
quasi public company شرکت نیمه دولتی
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
Other Matches
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
governmental دولتی
stated دولتی
states دولتی
state- دولتی
state دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
stating دولتی
governmental <adj.> دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
nationalized industries صنایع دولتی
public monopoly انحصار دولتی
the funds وام دولتی
public ownership مالکیت دولتی
public servants مامورین دولتی
government owned industries صنایع دولتی
government property مال دولتی
government regulation مقررات دولتی
government officials مامورین دولتی
public service استخدام دولتی
public ship ناو دولتی
civil services خدمات دولتی
government departments دوایر دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
etatism سوسیالیزم دولتی
government sector بخش دولتی
government control نظارت دولتی
public sector بخش دولتی
government control کنترل دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
state bank بانک دولتی
state college دانشکده دولتی
state ownership مالکیت دولتی
state prison زندان دولتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
state university دانشگاه دولتی
public institutions نهادهای دولتی
civil servant مستخدم دولتی
stated دولتی حالت
state- دولتی حالت
state دولتی حالت
public assistance کمکهای دولتی
civil servants مستخدم دولتی
public schools مدارس دولتی
public domain مالکیت دولتی
public ownership مالکیت دولتی
states دولتی حالت
public ownership خالصه دولتی
stating دولتی حالت
private غیر دولتی
debenture حواله دولتی
public domain خالصه دولتی
privates غیر دولتی
government office اداره دولتی
public domain خالصه دولتی
political circles دوایر دولتی
state planning برنامه ریزی دولتی
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
government bonds اوراق قرضه دولتی
arms نشان دولتی نیرو
granted کمک دولتی اعانه
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
order in council تصویب نامه دولتی
privatises غیر دولتی کردن
privatising غیر دولتی کردن
privatization غیر دولتی کردن
privatize غیر دولتی کردن
privatized غیر دولتی کردن
grants کمک دولتی اعانه
grant کمک دولتی اعانه
privatizes غیر دولتی کردن
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
privatised غیر دولتی کردن
privatizing غیر دولتی کردن
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
security گرو سهام قرضه دولتی
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
bureaucrat مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
spoils system سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
division line خط نیمه
stiffish نیمه شق
in noon of night در نیمه شب
midnight نیمه شب
semis نیمه
moiety نیمه
part way نیمه
mid- نیمه
mid نیمه
half deck نیمه پل
semi نیمه
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pluralism عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
quasi commercial نیمه بازرگانی
partially sighted نیمه بینا
semidivine نیمه خدا
semicolonial نیمه مستعمره
preconscious نیمه هشیار
semidomesticated نیمه اهلی
semidome نیمه گنبد
semi skilled نیمه ماهر
semi official نیمه رسمی
second half نیمه دوم
quasi convex نیمه محدب
quasi concave نیمه مقعر
quasi private نیمه خصوصی
quasi public نیمه عمومی
semi conductor نیمه هادی
semi trailer نیمه یدک
semidivine نیمه الهی
semiarboreal نیمه درختی
semiarid نیمه خشک
semi mechanization نیمه مکانیزه
semiautomatic نیمه خودکار
semicinductor نیمه هادی
semicinductor نیمه رسانا
semi literate نیمه نویسا
semicivilized نیمه متمدن
semicolonial نیمه ازاد
semiaquatic نیمه ابزی
semicolonialism نیمه مستعمراتی
semiactive نیمه فعال
semidetached نیمه مجزا
semicrystalline نیمه بلورین
semicrystalline نیمه متبلور
semiconscious نیمه بیهوش
semiconscious نیمه اگاه
semiconscious نیمه هوشیار
partially hearing نیمه شنوا
semierect نیمه ایستاده
half-column نیمه ستون
subfossil نیمه سنگواره
subarid نیمه خشک
subadult نیمه بالغ
subacute نیمه حاد
solid state نیمه هادی
shaly clay رس نیمه بلوری
semivitrified نیمه شیشهای
semitropic نیمه گرمسیری
semitransparent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه کدر
half-bat آجر نیمه
semiterrestrial نیمه خاکی
subovate نیمه بیضی
subsaline نیمه شور
half-timbered نیمه چوبی
dwarf wall دیوار نیمه
aileron نیمه لچکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com