English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
primary interest هدف توجه اصلی
Search result with all words
calling سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
Other Matches
screamer اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
draw attention توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
favourites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favorites طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
remarked توجه
regarded توجه
re- با توجه به
remarks توجه
adverence توجه
advertency توجه
advertence توجه
regard توجه
remark توجه
attendance توجه
heed توجه
heeded توجه
unresponsive بی توجه
heeding توجه
heeds توجه
notes توجه
noting توجه
listlessly بی توجه
listless بی توجه
oblivious بی توجه
attention توجه
cared توجه
mindfulness توجه
mindfully با توجه
keep توجه
keeps توجه
attentions توجه
attendances توجه
inattentive بی توجه
note توجه
attentiveness توجه
heedfulness توجه
heedfully با توجه
turn to توجه
NB توجه!
remarking توجه
unconsidered بی توجه
attention to orders توجه
re با توجه به
assiduity توجه
cares توجه
tendance توجه
care توجه
regards توجه
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
strikingly قابل توجه
self care توجه از خود
attends توجه کردن
unscrupulous بی توجه به نیک و بد
noticeable قابل توجه
striking قابل توجه
tendency توجه استعداد
tendencies توجه استعداد
wistfulness توجه دقت
noteworthy قابل توجه
to be d. to توجه نکردن به
notable جالب توجه
notables جالب توجه
notwithstanding بدون توجه
wistfully با دقت و توجه
cautions اخطار توجه
cautions توجه کنید
cautioning اخطار توجه
cautioning توجه کنید
to watch over توجه کردن
to llok توجه کردن
cautioned اخطار توجه
to drive at توجه داشتن به
cautioned توجه کنید
to take keep توجه کردن
caution اخطار توجه
caution توجه کنید
interesting جالب توجه
engaging جالب توجه
inattention عدم توجه
interests توجه نظر
mark توجه کردن
nota bene قابل توجه
nota bene توجه شود
observingly از روی توجه
regards رعایت توجه
riding high <idiom> جالب توجه
regard رعایت توجه
get with it <idiom> توجه کردن
pay attention <idiom> توجه کردن
regarded رعایت توجه
auspices حسن توجه
perpend توجه کردن
pay respect to توجه داشتن به
oyez توجه کنید
marks توجه کردن
Your attention please. توجه فرمایید !توجه فرمایید !
attend توجه کردن
interest توجه نظر
attending توجه کردن
tentless بی توجه بی دقت
take care of توجه کردن از
see after توجه داشتن به
safe keeping حفافت توجه
substantial قابل توجه
remarkable قابل توجه
remarkable جالب توجه
Take care of the infant. از نوزاد توجه کن
considerable قابل توجه
inattention فقدان توجه
on this <adv.> با توجه به این
noticing توجه اطلاع
for this purpose <adv.> با توجه به این
consideration توجه مراعات
consideration توجه تامل
considerations توجه مراعات
considerations توجه تامل
look after توجه داشتن به
concerning this <adv.> با توجه به این
hereto <adv.> با توجه به این
notices توجه اطلاع
noticed توجه اطلاع
hereunto <adv.> با توجه به این
polarity توجه به قطب
polarities توجه به قطب
warnings توجه به خط ر ممکن
warning توجه به خط ر ممکن
welfare توجه کردن
notice توجه اطلاع
yummy جالب توجه
as to that <adv.> با توجه به این
liberal جالب توجه
attention span فراخنای توجه
span of attention فراخنای توجه
attention to orders توجه کنید
auspice حسن توجه
detraction کاهش توجه
figure on توجه کردن
devil may care بی توجه به مقام
eye catcher چیزجالب توجه
attention seeking توجه طلب
focal point کانون توجه
attention getting توجه طلب
liberals جالب توجه
introversion توجه بدرون
intentness سرگرمی توجه
field of attention میدان توجه
hypoprosexia فقدان توجه
hypoprosessis فقدان توجه
attention deficit کاستی توجه
favoured طرف توجه
favours توجه مرحمت
favoring توجه مرحمت
favored توجه مرحمت
tents توجه کردن
favor توجه مرحمت
at nurse در توجه دایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com